
طرح «میانجیگری» در امور کیفری، رخداد فرخندهای است که اخیراً در مادۀ 82 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 پیشبینی شده است. طبق این ماده:«در جرائم تعزیری درجۀ شش، هفت و هشت که مجازات آنها قابل تعلیق است، مقام قضائی میتواند به درخواست متهم و موافقت بزهدیده یا مدعی خصوصی و با أخذ تأمین متناسب، حداکثر دو ماه مهلت به متهم بدهد تا برای تحصیل گذشت شاکی یا جبران خسارت ناشی از جرم اقدام کند.
به نرمی چو کاری توان بُرد پیش / دُرشتی مجویید از اندازه بیش
طرح «میانجیگری» در امور کیفری، رخداد فرخندهای است که اخیراً در مادۀ 82 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 پیشبینی شده است. طبق این ماده:«در جرائم تعزیری درجۀ شش، هفت و هشت که مجازات آنها قابل تعلیق است، مقام قضائی میتواند به درخواست متهم و موافقت بزهدیده یا مدعی خصوصی و با أخذ تأمین متناسب، حداکثر دو ماه مهلت به متهم بدهد تا برای تحصیل گذشت شاکی یا جبران خسارت ناشی از جرم اقدام کند. همچنین مقام قضائی میتواند برای حصول سازش بین طرفین، موضوع را با توافق آنان به شورای حل اختلاف یا شخص یا مؤسسهای برای میانجیگری ارجاع دهد. مدت میانجیگری بیش از سه ماه نیست. مهلتهای مذکور در این ماده در صورت اقتضاء فقط برای یکبار و به میزان مذکور قابل تمدید است. اگر شاکی گذشت کند و موضوع از جرائم قابل گذشت باشد، تعقیب موقوف میشود. در سایر موارد، اگر شاکی گذشت کند یا خسارت او جبران شود و یا راجع به پرداخت آن توافق حاصل شود و متهم فاقد سابقه محکومیت مؤثر کیفری باشد، مقام قضائی میتواند پس از أخذ موافقت متهم، تعقیب وی را از شش ماه تا دو سال معلق کند. در اینصورت، مقام قضائی متهم را با رعایت تبصرههای مادۀ (81) این قانون حسب مورد، مکلف به اجرای برخی دستورهای موضوع ماده مذکور میکند. همچنین در صورت عدم اجرای تعهدات مورد توافق از سوی متهم بدون عذر موجه، بنا به درخواست شاکی یا مدعی خصوصی، قرار تعلیق تعقیب را لغو و تعقیب را ادامه میدهد». مادۀ 84 قانون، وزیر دادگستری را فراخوانده بود تا «ترتیب میانجیگری و شخص یا اشخاصی که برای میانجیگری انتخاب میشوند» را ظرف سه ماه از تاریخ لازمالاجراشدنِ قانون به موجب آییننامهای تهیه و به تأیید رئیس قوۀ قضائیه و هیأت وزیران برساند. این آییننامه سرانجام تهیه شد و اخیراً از سوی رییس قوۀ قضاییه ابلاغ شده است؛ فکر و اقدامی که قطعاً ریشه در تمدن فرهنگیِ کهن ما دارد و درست، در همین بزنگاهها، ارزش و اعتبار کهنسالان و ریشسفیدان جامعه بروز و ظهور مییافته است. انسان نهتنها زاییدۀ تاریخ است، که فراتر از آن، تاریخساز است و این بند و بست و پی و پیوند، چنان در هم تنیده است که جداسازی آن آسان و شدنی نیست. هر ملتی در مسیر تاریخ یعنی گذشتههای بههمپیوستۀ خود، در خطهای از خاک میزید و با پیشینهها و سنتهای فرهنگی و اجتماعی خویش، بستگی بسیار فراوانی دارد. در جامعۀ ما بسیاری از افراد علاقه برجستهای به میراث فرهنگی و رزمها و بزمهای بهجایمانده از ایران باستان دارند و هر جا و هر گاه، نشانی از نیاکان میبینند و مییابند، به این برجستگیهای تاریخی و فرهنگی دل میسپارند. اینکه برخی از روانشناسان گفتهاند تاریخ، شخصیت افراد است تأیید همین موضوع است و اینکه گذشته در هر اوضاع و احوالی پارهای از هویت امروز ما بهشمار میآید و بر این پایه، هر انسانی پیوسته به تاریخ و گذشتۀ خویش همبسته شده است. ارزیابی انسان امروز، فارغ از پیشینۀ دیروز، هرگز نمیتواند کامل و درست باشد و برداشت قابل اتکایی را ارائه دهد. به یاد آوریم نژاد آریایی با پاینهادن در فلات ایران، ویژگی خاصی را به ایرانشهر بخشید و پایههای هویت ایرانی را بر سامانۀ دهقانی یعنی کشاورزی و دامداری پی نهاد و فرمانروایان فرهمندی را در خود پرورش داد. آریاییها مردمانی نیکنگر، سازشپذیر، مداراگر و اهل گذشت بودند. خداینامکها، آییننامهها، شاهنامهها و الواح و کتیبههای سنگی که از آنان برای ما به یادگار مانده است نشان میدهد که این مردمان چه مهربانانه و دوستانه با یکدیگر رفتار میکردهاند. جشنهای ایرانی نمودارهای روشنِ مهر و دوستی است و نشانگر آن است که روح ایرانی با شادی و مهروَرزی پیوندی ناگسستنی دارد و از ستیز و جدال میپرهیزد. نمونۀ بسیار آشنا و روشنی که هر ساله همۀ ما با آن روبرو ایم، سنت خانه تکانی و چهارشنبهسوری است. خانهتکانی، آذین گِل است و چهارشنبهسوری، خانهتکانیِ دل، تا هر کس، کینه و حسد و بغض و بدخواهی را در سه کپۀ آتش بریزد و با آتش پیمان بندد که از این پس با همگان به مهر و لطف رفتار کند.
نمونۀ بسیار جالبی نیز از کورش بزرگ نقل شده است که حاکی از روح مهروزانۀ ایرانیان است:
مردی را به جرم قتل، نزد کوروش بزرگ آوردند. پسران مقتول خواهان اجرای قصاص بودند. قاتل از کوروش 3 روز فرصت خواست تا کاری مهم برای برادرش انجام دهد. شاه پرسید: چه کسی تو را ضمانت خواهد کرد؟ قاتل به مردم نگاه کرد و گفت: این فرمانده! شاه رو به آراد، سپهسالار خود کرد وگفت: ای سپهسالار! آیا این مرد را ضمانت میکنی؟ آراد گفت: بله سرورم! گفت: تو او را نمیشناسی و اگر فرار کند، حکم را بر تو اجرا میکنیم. آراد گفت: ضمانتش میکنم. قاتل رفت و 3 روز مهلت در حال پایان بود و مردم نگران آراد بودند که حکم تبر بر او اجرا شود. اندکی پیش از غروب آفتاب، قاتل برگشت و در حالیکه بسیار خسته بود بین دستان جلاد قرار گرفت. کوروش بزرگ پرسید: چرا در حالیکه میتوانستی فرار کنی، برگشتی؟ قاتل پاسخ داد: ترسیدم که بگویند وفای به عهد از میان مردم ایران رخت بربسته است. کوروش از آراد پرسید: تو چرا او را ضمانت کردی؟ پاسخ داد: ترسیدم که بگویند مهرورزی و نیکی مردم ایران از بین رفته است. در این هنگام، پسران مقتول نیز متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم، زیرا میترسیم که بگویند دیگر در میان مردم ایران، بخشش و گذشت وجود ندارد!
اکنون تمهید میانجیگری در قانون کیفری، ذرهای از آن فرهنگ و قطرهای از آن اقیانوس را به یاد میآورد. با اینهمه، برای گریز از آفتها و آسیبها، کانونهای وکلا میتوانند نقش بسیار ارزنده و سازندهای در ایجاد کارایی و افزایش بهرهمندی از این نهال جدید که میتواند بالنده و سایهگستر شود، داشته باشند و با برپایی ساز و کار سازمانی مناسب و فراهمنمودنِ زمینههای لازم برای برخی از وکلا که مایل به مشارکت در پاگرفتنِ نهاد سازش مردمی و پیوند انسانی و التیام زخمهای ناشی از درگیریهای کیفریاند، پای به این میدان مبارک نهند. اندیشمندان علوم اجتماعی بارها یادآور شدهاند که بهترین حکومتها حکومتی است که کمتر حکومت کند و کار مردم را به مردم بسپارد. اگر در پیشینۀ قانونگذاری ما داوری فقط در چارچوب مسائل حقوقی پذیرفته بود و داور از مداخله در امور کیفری ناتوان بود، امروز و با وجود این قانون، میانجیگری کیفری فرخنده فالی است تا در فرایند آن باز هم، کار مردم بهوسیلۀ خودِ مردم و نهادهای مردمی به سامان رسد. یک ضربالمثل کهن میگوید داوری بد، بهتر از دادرسی است زیرا نهاد داوری، طرفین را به گونهای مهرورزانه کنار یکدیگر نشانده است اما در دادگاه، طرفین به خصومت در برابر هم ایستادهاند و هماورد هماند. باورم آنست هنوز هم در بنمایۀ نگرش، اندیشه و برداشتِ بالیدگان بر بستر این آب و خاک، حل اختلافات افراد در چارچوب گفتگو و داوری و به اصطلاح کهنسالان، ریشسفیدی بهتر انجام میشود. در تمدن چین روشی هست که هر گاه اختلافی رخ دهد، دو سوی اختلاف را به میهمانی چای دعوت میکنند و هر یک از آنها فرصت دارد تا سخن خویش را به میزبان بگوید و هر چه میزبان گفت، بیهیچ سرپیچی آنرا میپذیرند. در ایرانِ کهن نیز چنین رسمی برقرار بوده و هر گاه دو نفر یا دو گروه با هم بگومَگو و قهر و کدورت داشتهاند، برای آشتیدادنِ آنها آشی میپختند و از اینروست که ریشۀ واژۀ آش را در همین فلسفۀ آشتی دانستهاند و حتی این ضربالمثل که آشی برای تو بپزم که روغن بر آن بایستد نیز، گویا اشاره به همین سنت کهن دارد و اینکه، آش را مایۀ آشتی، آشنایی و گرمی و همنشینی میدانستهاند. از دیگر سو باید گفت در نگرش بسیاری از فقیهان، علمِ قاضی هرگز نمیتواند جانشین ادله و گواهی گواهان و دیگر امارات و اسناد شود. پس همۀ آنچه هست را میتوان در نزد میانجی نهاد تا وی به بررسی نشیند و میانه بگزیند و تخم دشمنی بَرکَنَد. حافظ نیز با همین نگرش گفته است که:
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد / نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
جان کلام این است که هر چند وجود دادگستری سالم و بیطرف، در سامان صحیح اجتماع نقش بسیار برجسته و در کاستن میزان جرم و جنایت تأثیر ماندگار دارد، اما نکتۀ مهمتر آن است که کاهش میزان خلاف و و جنایت و بهطور کلی بزهکاری افراد، پیوند ناگسستنی با رشد و بلوغ سیاسی و گسترش زمینۀ فرهنگی افراد آن جامعه دارد. برای نمونه در ژاپن میزان جرم و تبهکاری کمتر از یک دهم آمریکاست و این موضوع پیوند مستقیم با فرهنگ ژاپن و بهطور کلی کشورهای خاور دور دارد که از یکسو، گریز از قانون و تجاوز را در بیشۀ اندیشه خود راه نمیدهند و اصولاً حیله و نیرنگ را زشت و ناپسند میدانند و از سوی دیگر، مراجعه به دادگستری و طرح دعوی علیه یکدیگر را عملی ضد ارزش میپندارند. از آنرو که در فرهنگ ما نیکنگری و نیکاندیشی ارزش پایدار است و آشتیدادن، آشتیکردن و گذشت و بخشش و پایاندادن به قهر و کدورت، ارزش است، ما نیز باید بتوانیم از این رهگذر ارزشهای دیرین خود را دوباره جاندار و پویا بسازیم. بیگمان، ایران از سلسلهجنبانان فرهنگ و شهرنشینی و دادگری و دادرسی است. با وجود این، محل تأمل است که دهها میلیون پرونده در دستگاه قضایی کشور در جریان است و با توجه به اینکه هر پرونده حداقل دو سو دارد، دستِ کم، دو برابر شمار آن، روزگار مردم به زد و خورد و رفت و آمد به محاکم سپری میشود! باید از هر وقعیت و هر روزنی استفاده کرد تا سازش، رامش و آسایش مردم در پرتو تدبیرهای خردورزانه تأمین شود. اکنون کانونهای وکلا میتوانند با توجه به تعداد پرشمار وکلای دادگستری و جوانان حقوقدانی که دانش و کارایی لازم را برای نقشآفرینی در این ساز و کار جدید داشته باشند، با قانون همسو شوند و با همکاری و همگامی دستگاه قضایی، از بار مشکلات مردم بکاهند و برای ساختنِ فردای روشن و سامانِ آبرومند سرزمین کارآمدتر گردند.
0 نظر برای “ به نرمی چو کاری توان بُرد پیش دُرشتی مجویید از اندازه بیش”