
شبحی بر اروپا و خاورمیانه سایه افکنده است. شبح شوم تروریسم. میکروبهای سیاسی و ویروسهای اجتماعی از هر سو به این مهد روشنگری و تمدن بشری هجوم میآورند. به میراث اندیشههای مشایی و رواقی، به دموکراسی یونانی، به پارلمانیسم انگلستان و تفکر قارهای پروس، به بقایای انقلاب کبیر فرانسه و ... ترور و وحشت امروز برای اروپا یک مریضی دموکراتیک است. بیماریهای دموکراتیک معمولا زیر جلدی وارد میشوند و به آرامی ریشه میدوانند. آنقدر که به آسانی موجبات طب و تشنج اجتماعی را فراهم میآورند. سرگیجه و درد و التهاب حاصل از نفوذ ارتجاع و تحجر در جان جامعه ی اروپایی از یک سو و واکنشهای نژادپرستانه و راسیستی نسبت به آن با سرکار آمدن احزاب دسته راستی و محافظهکار و نیروهای نئونازیستی از سوی دیگر، کار را لحظه به لحظه بر شهروندان بیگناه و روشنفکران سرگشته و سیاست مداران بیتدبیر تنگتر میکند. اینجا باید سخنها یک را به یاد آورد که گفته بود: «باید از دموکراسی علیه دموکراسی حمایت کرد» مردمسالاری منافذ بازی دارد و ورود آفات به آن به سادگی امکان پذیر است. آنان با پوششی عوامفریبانه وارد میشوند و در دراز مدت دموکراسی را به دماگوژی تبدیل میکنند. اروپا در حقیقت هزینهی تسلط اندیشهی تحلیلی و جز نگر بر فلسفهی سیاسیش را میپردازد. اینجا اما باید سخنان راستین رییس جمهور ایران دکتر حسن روحانی را به یاد آورد که گفت: «جریان تکفیری دامان حامیانش را خواهد گرفت» کوتهفکری و جزیی نگری سیاستورزان اروپایی سبب شد تا آنان جهان را یک جزیرهی جدا از هم بپندارند و با ارسال سلاح و کمکهای مالی به تروریستها در خاورمیانه زمینهی فعالیتهای علنی آنان را فراهم آورند. آنان با فراموش کردن روح متحد جهان میان بخشهای گوناگون تمدن بشری به اشتباه تفکیک قائل شدند و شعار دهکدهی کوچک جهانی را به راحتی از یاد بردند. جزیرهای اندیشیدن سبب شکلگیری جهانی هابزی شده است. دنیایی که در آن به ذات بشر با بدبینی نگریسته میشود. در نظر توماس هابز «انسان گرگ انسان است» شهروندی محکوم به نابودیست و بربریت جایگزین ناخواستهی آن است. گروه های ترور و ماشینهای کشتار و خشونتی که در خاورمیانه مستقر هستند، هیچ نیازی به عضوگیری تشکیلاتی در خاک غرب ندارند. آنان ذهن و روح ناخودآگاه ساکنان مهاجر را در اختیار گرفتهاند و با این سلاح، قلب حوزه (سپهر) عمومی را نشانه میروند. مراکز فرهنگی و کنسرتها، سالنهای سینما و تئاتر، فروشگاهها، مراکز خرید، ورزشگاهها و... هر جا و مکانی که در آن امکان گفتوگو و مفاهمه موجود باشد، در کانون اصلی حملات قرار میگیرند! طنز تاریخ دقیقا همین جاست که شهر مونیخ که نبض امنیت اروپا را در دست دارد و هر ساله میزبان اجلاس امنیتی کشورهای جهان است، به دست چند جانی نیهیلیست مومن نما به لرزه درمیآید. نواهای مهیبی که از پاریس و نیس بلند میشود هم در حقیقت مسئله صدای بمب نیست. این اوای نفرت ما انسانها از یکدیگر است که هر لحظه شدیدتر میشود. این مرثیهای برای مرگ مدنیت است. نفسهای آزادی در اروپای دهشت زده به شماره افتاده است و روز به روز بیش از پیش به بدبینی و بیزای شهروندان از یکدیگر میانجامد. از اکنون می توان روزهایی را تصور کرد که در آن مجالس قانونگذاری مغرب اروپا و حتی اتحادیه ی و شورای اروپا قوانین محدود کنندهی تابعیت و مهاجرت و حتی قواعدی برای سلب آزادی به بهانه ی پاسداری از امنیت تصویب کنند. اما شوالیههای بزدلی که برای ریشه کنی مدنیت شمشیر کشیدهاند، بیتردید بر عبث میپایند. آنان بازگشت اندیشههای قارهای و کل نگر برای بازتولید مدنی محوری جهانی را دست کم گرفتهاند. روحی بزرگوار و عظیم که همواره شکوفا خواهد شد.
0 نظر برای “ شبح تروریسم”