
در ادامه مطالب قبلی که در هفته های گذشته خدمت شما بزرگواران ارایه شد، در این شماره به توضیح اصطلاح «خطوط پایه احساسی» که در تشخیص حقیقت بسیار مهم است و همچنین توضیح احساس غم همراه با نمونه ای تحقیقات میدانی انجام شده در پلیس آگاهی می پردازم.
محسن عبداللهیان
متخصص و مدرس زبان صورت از موسسه پال اکمن آمریکا
خطوط پايه احساسي:
همانطور كه گفته شد، به همان ميزان كه مشاهده، شناسايي و تشخيص حس بروزداده شده، در چهره مهم است، تعبير صحيح و متناسب با فرد بروز دهندة حس ها و حالتها و همچنين شرايط محيطي، از اهميت خاصي برخوردار ميباشد، براي تعبير صحيح حس بروزداده شده، بررسي و شناخت خطوط پايه احساسي هر فرد كه مخصوص به خود او ميباشد نيز بسيار و بسيار واجب و مورد نياز است.
خطوط پايه احساسي مبيّن عادتها و شكل ظاهري نشان دادن آنها توسط فرد و مخصوصاً زمان و نحوه بروز حالتها و حركات و رفتار هر فرد در مواقع و در مورد مسائل متفاوت است كه در افراد مختلف به اشكال متفاوت ديده ميشود. به دلايلي از قبيل مسائل ژنتيكي و دیگر مسائل، برخي حركات در انسان ها، با ظاهر متفاوتي بروز مينمايد و حتي ممكن است يك فرد در زمانهاي متفاوت رفتاري مانند حركات همزمان با بازخواني ذهن را به اشكال متفاوت نشان دهد. در بررسي مظنونها و متهمهاي پروندههاي قتل در پليس آگاهي، بارها در بازجوييها ديده شده كه فردي براي گفتن حقيقت، علايم تمركز مانند انقباض پلكها (مخصوصاً پلك پايين) همراه با نگاه مستقيم و كمي مايل به پايين را نشان داده اما فرد ديگري، در ارتباط با همان پرونده و براي گفتن همان حقيقت، براي بازخواني ذهن خود، از قطع ارتباط چشمي و نگاه به سمت چپ استفاده نمود است.
البته تحقيقات بعدي نیز نشان داد كه هر دو نفر حقيقت را گفتهاند اما با حركات ناهمسان، و نه مشابه يكديگر، ذهن خود را براي گفتن حقيقت بازخواني نمودهاند، محققاني از جمله باناس شش جهت را براي نگاه انسان برای خواندن حافظة ديداري و شنيداري ، تصور تصاوير و صداها و همچنين صحبتهاي دروني (صحبت هاي دروني: وقتي كه انسان با خودش يا به عبارتي در دلش با خود حرف مي زند) و يادآوري برخي احساسات، و تفكر در مورد انجام يك حركت يا عمل، تعيين نمودهاند كه به دور از واقعيت نیز نمیباشد. اما هميشه هم نميتواند موثق و مبيّن واقعيت باشد.
بر اساس آنچه در روانشناسي تفاوتهاي فردي عنوان شده، هيپوتالاموس مركز كنترل بسياري از نيازهاي زيستي از جمله خوردن، آشاميدن، انگيزش و مخصوصاً هيجان است. سلولهاي برخي از بخشهاي هيپوتالاموس در زنها درشت تر از سلولهاي همان بخشها در مردان است و وضع ارتباط اين بخش در زنها و مردها نيز متفاوت است. برخي از اين بخشها در مقابل استروژن و برخي ديگر در مقابل آندروژن و آن هم به ميزان متفاوت حساس هستند كه اين خود مبين وجود تفاوتهايي در نحوه نشان دادن برخي حركات توسط افراد مختلف از جنسهای مختلف ميباشد.
با اينكه اين مسائل وديگر تفاوتها در شكل بروز هفت حس جهاني تأثيري ندارند اما در حركاتي مانند بازخواني ذهن و حركات جانبي همزمان با بيان حقيقت يا دروغ و امثال آن تاثيرگذار بوده و باعث ميشود كه در رفتار افراد مختلف تفاوتهايي مشاهده شود. همين مساله ما را بر آن ميدارد تا قبل از تفسير احساسات و حالات بروز داده شده در چهرة افرد، ابتدا خطوط پايه احساسی هر فرد را بشناسيم و با توجه به آنها اقدام به بررسي و تعبير و تفسير حسها و حالتهاي افراد بنماييم.
در ادامه می توانید به توضیحاتی در مورد احساس غم و نمونه ای از تفسیر آن در راستای تشخیص دروغ توجه نمایید؛
احساس غم
بروز احساس غم، معمولاً نشانه بيگناهي ميباشد، چرا كه انسان در هنگامي كه غمگين است، آمادگي يا شايد هم بتوان گفت، توانايي انجام اعمال فريبكارانه يا خشونتآميز را ندارد، احساس غم به شكل تأسفباري انسان را خموده و ناتوان مينمايد كه در علم روانشناسي به ميزان و انواع متفاوتی از آن افسردگي گفته ميشود، در اين شرايط انسان به خودش بيشتر مي تواند صدمه بزند تا ديگران، اما اين حس هم مانند ديگر حسها ميتواند نشانه دروغگويي و فريبكاري باشد.
همانطور كه گفته شد، در اين علم اثبات شده كه اگر فردي، آنچه كه بيان ميكند با حسي كه در چهرهاش نمايان ميشود، متناسب و يكسان نباشد، بدين معني است كه دروغ ميگويد، فرقي نميكند كه يك نفر قصد داشته باشد غم خود را پنهان كند و تظاهر به شادي نمايد يا شخصي كه سعي ميكند خود را غمگين نشان دهد اما به طور ناخودآگاه حس ديگري را بروز ميدهد، هر دو اين افراد مبادرت به فريبكاري نمودهاند، يكي با پنهاننمودن غم و ديگري با بروز دروغين غم كه برخي اوقات به آن مظلومنمايي هم گفته ميشود.
گاهي بروز غم در خطوط پايه احساسي افراد ماندگار ميشود كه در برخي انسانها بروز آن ميتواند نشاندهنده صداقت باشد، اين افراد به طور ناخودآگاه در هنگام بيان حقيقت، غم بروز ميدهند، شايد بتوان آنها را به افرادی تشبيه كرد كه عادت كردهاند براي اينكه به ديگران بفهمانند صادقانه صحبت ميكنند و حقيقت را ميگويند، در هنگام بيان واقعيت حتي اگر نياز نباشد يا از ايشان خواسته نشود، باز هم قسم ميخورند.
به خاطر دارم وقتي پسر جواني را ملاقات کردم كه متهم به قتل يكي از بستگانش بود، افسر پرونده او به من گفت، او اعتراف كرده كه براي دفاع از خودش، اقدام به قتل نموده است، جزئياتي هم در مورد نحوه ارتكاب جرم بيان نموده و حتي گفته كه پس از قتل، كاردي كه به عنوان آلت قتّاله از آن استفاده نموده را در كجا قرار داده.
افسر مذكور اعتقاد داشت مجرم هنوز مسألهاي را پنهان میکند و يا در مورد حقيقتي مثل وجود شريك جرم يا موضوع ديگري دروغ ميگويد! وقتي با او صحبت ميكردم، در هنگام بررسي خطوط پايه احساسياش، متوجه شدم وقتي از مادرش و اينكه او خيلي زحمتكش است (مادر او نظافت كار منازل بود) صحبت ميكند و همچنين وقتي از خواهر كوچكترش كه كودكي حدوداً نه ساله بود و يا مسايلي مربوط به خودش (که مطمئن بودم در مورد آنها صادقانه صحبت می کند زيرا نيازي به دروغگويي يا پنهان كاري در آن موارد را نداشت) سخن میگفت، چهرهاش غمگين ميشود، حتي گاهي صدايش هم ميلرزيد و بروز غم را نشان ميداد.
با پيداكردن اين خط پايه احساسي در وي و برخي نشانههاي ديگر، متوجه شدم كه او در مورد نحوه انجام قتل و دفاع از خود و همچنين نداشتن شريك جرم، حقيقت را گفته، اما در مورد آلت قتاله دروغ میگوید، زيرا او ادعا داشت كه با يكي از كاردهاي موجود در آشپزخانه مرتكب قتل شده و سپس آن را شسته و در جاي قبليش قرار داده است؛ در صورتي كه از كارد ديگري استفاده كرده بود. دلیل این کتمان، ترس از این بود که پليس تصور كند به دليل داشتن چاقو در محل زندگيش،آدم خشن و خطرناكي میباشد، پس مسأله را جور ديگري بيان نموده بود. ازطرف ديگر هم ميترسيد اگر حقيقت را در مورد آلت قتّاله بگويد، ممكن است پلیس به ديگر اعترافات واقعيش هم شك كند. اما زماني كه به او تأكيد كرديم در مورد آلت قتّاله دروغ ميگويد، او خود را ناگزير از بيان حقيقت ديد و بالاخره مكان حقيقي اختفاي آن را فاش نمود و پلیس با پيداكردن آن در همان مكان از صحت بياناتش اطمينان حاصل كرد.
0 نظر برای “ زبان صورت جدید ترین ابزار کشف افکار دیگران”