
اگرچه اصطلاح مجرم یقه سفیدی نخستین بار درسال 1939 توسط «ادوین ساترلند» جامعهشناس مشهور آمریکایی تعریف و سپس وارد حوزه جرمشناسی شد ولی برای نگارنده که پس از تحصیلات آکادمیک و همزمان با شروع انقلاب اسلامی وارد کادر قضایی شدم مایه بسی حیرت بودکه باسپری شدن بیش ازسه دهه از انقلاب اسلامی و تبیین آرمانهای آن، مصداقهای فراوان و گسترده جرم یقه سفیدی در دوران دولت پوپولیستی احمدی نژاد؛ مدعی دولت پاکدست و عدالتپرور واقع شود بهطوری که قاضی ویژه رسیدگیکننده به پرونده موسوم به فساد بزرگ بانکی اعلام نمود، متاسفانه در هر مشکل و پرونده فسادکلانی که درکشور اتفاق میافتد ردپای یقه سفیدها درآن دیده میشود قاضی سراج افزود خیلی از یقه سفیدها واهمه دارند و این موضوع برای کسانی که برای دادگاه گزارش تهیه میکنند مشکل به وجود میآورد متاسفانه در جرایم یقه سفیدها همیشه مجرم از قانونگذارده قدم جلوتراست.
از دیدگاه جرمشناختی، مجرمان یقه سفید به کسانی گفته میشود که با سوءاستفاده از موقعیت اداری و جایگاه اجتماعی و نفوذ خود مرتکب جرایم سودآوری از اموال وامکانات عمومی میشوند. از این نوع مجرمان فرادست و برخوردار از طبقه اجتماعی بالا، ساترلند به عنوان هسته اصلی مباحث خود یاد میکند. از این رو برخلاف مجرمان خیابانی و خشونت بارکه انگیزه آنان در ارتکاب جرایم، فقر وتامین نیازهای روزانه است، انگیزه یقه سفیدها در ارتکاب جرم، زیادخواهی و طمع است. ازسوی دیگر بزهدیدگان یقه سفیدها اغلب به بزهدیدگی خود نیز واقف نیستند به ویژه فروستان که آگاهی ندارند چگونه سهم آنان از ثروت و امکانات عمومی و بیتالمال مورد تجاوز قرار میگیرد. بدون تردید زنان تن فروش،کودکان خیابانی و بیکاران افسرده اغلب قربانیان جرایم یقه سفیدها هستند و همچنانکه برخی از جرم شناسان در اهمیت نظریه ساترلند گفتهاند اگرجایزهای نوبلی هم در حوزه جرمشناختی در نظر گرفته میشد بدون تردید برنده آن، ساترلند بخاطر توصیف جرم یقه سفیدی بود. دامنه جرایم یقه سفیدها در هر جامعه به تناسب شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود، متنوع وگسترده است.
اگر چند سال پیش سخن ازسودهای هزار میلیاردی یقه سفیدها از اقتصاد ایران توسط مافیای شکر و فولاد بود تا سلطان گوشت! ولی با رشد سریع جرم یقه سفیدی، هزارپای فساد به سرعت با رخنه در حوزههای کلان سودده یک شبه ره صدساله راپیموده و مردم وکشور را به خاک سیاه نشاندبه طوری که شاید نسلها و دههها باید تا درباره ابعاد و پیچیدگی هریک از مفاسدکلان یقه سفیدهای ایران کالبدشکافی شود با این حال بازگرههای ناگشودنی باقی خواهد بود زیرا اکنون مصداقهای پدیده جرم یقه سفیدی در ایران به مثالهای مذکور درکتب کلاسیک چون اختلاس، ارتشا، کلاهبرداری، جعل اسناد و... محدود نمیشود بلکه سرطان گسترده فساد در زمینه منابع ملی سودآور و موارد دیگر مانند نفت، طلاوارز، زمینخواری، جنگلخواری، دریاخواری، تخریب محیط زیست، تقلب در مواد غذایی، تضییع حقوق مصرفکننده و تخلفات استخدامی وگمرکی دیده میشود. اما راهکار مقابله باجرم یقه سفیدی چیست؟ جدای از تعقیب و مجازات بدون اغماض مجرمان یقه سفید وابسته به قدرت یا حاکمیت، بدون شک، حاکمیت بدون چون و چرای فانون و شایستهسالاری در تصدی مقامات دولتی و حکومتی از عوامل موثر پیشگیری از جرایم یقه سفیدهاست مشروط بر اینکه دستگاهها و نهادهای مستقل دولتی و مدنی و رسانهها نیز بر جریان امور مالی و اداری نظارت مستمر داشته باشند بهطوری که ضمن الزام کلیه مسئولان و مقامات رده بالابه پاسخگویی و شفافیت در عملکردهای اقتصادی، از هرگونه مصلحت اندیشی اجتناب شود.
0 نظر برای “ ردپای یقه سفیدها در مفاسدکلان اقتصادی”