
در این زمانه که هر کس از دریچه تنگ منافع خود به دنیا و دیگران می نگرد و در آشوب بیامان بداخلاقی و افول کرامت انسانی و عسرت و سختی ارتزاق که اعاشه را دشوار ساخته و بر اثر آن ارزشهای انسانی در مسلخ تامین نیازهای مادی و گذران آبرومند زندگی رنگ باخته و انسانها برای بقاء، در تنازع و کشمکشی دائمی با یکدیگر افتادهاند و مفاهیم گرانسنگی چون فضیلت اخلاقی و سعادت بشری که همه فلاسفه و بزرگان و مصلحان اجتماعی از افلاطون تا حال گوهر عمر و حیات ارزنده خود را وقف تبیین و تثبیت آن کردند، در ابتدائیترین نیازها یعنی تامین «نان» به وادی نسیان و غفلت سپرده شده و آدمیان برای رسیدن بدان گوهر وقت را در تیرگی دائم دویدن و نرسیدن و سرگشتگی و تکاپوی لاینقطع از کف داده و لختی آرام نمی گیرند تا در دل خاک آرام گیرند و در عصری که «تنهائی» بزرگترین دغدغه انسان معاصر شده و اضطراب، تشویش خاطر و نگرانی و استرس چون خوره روح آدمیان را بتدریج و در انزوا می تراشد و در عصری که مفاهیمی چون عشق، مهربانی، گذشت، احسان، ایثار، فدارکاری، دستگیری، همدردی و همراهی متاع نایاب این کهنه بازار شده و همه و همه قربانی این اولین اولویت (اعاشه) شده اند، وکیل دادگستری نیز از این آسیب و گزند مصون و مستثنی نیست.
برای اعتلای نهاد وکالت و ارتقاء سطح علمی-اخلاقی وکیل دادگستری و نشاندن آن بر مسند و جایگاه واقعی خویش و ایفای رسالت سنگین و نقش مصلحانهاش در اجتماع با همه ابعادش و تحقق تلاش جهت احقاق حقوق مردم و تثبیت عدالت قضائی و دفاع از ودیعه اسلافمان که همان استقلال وکیل و نهاد وکالت است، میبایست به اولین و ابتدائی ترین نیاز وی یعنی «اعاشه» و «غم نان» پاسخ مقتضی و موثر داد و این دغدغهها را از ذهن و روح وکیل زدود. وقتی او از تامین ابتدائیترین نیازهای یک زندگی شرافتمند عاجز است و در تنازع و تکاپوئی دائم بین حفظ حرمت انسانی و شان حرفهای وکالت با گذران آبرومند زندگی و در ساده ترین مفهوم تامین «نانش» شبانه روز در کشمکش و مبارزه است، توقع ایفای نقش مصلح اجتماعی داشتن از وی امری محال و گزاف جلوه میکند. چرا که به سختی می توان انتظار داشت قدرت پیروز در این نبرد ارزشهای اخلاقی و شئون والای وکالت باشد. همچنان که میبینیم نیست! «کاد الفقر ان یکون کفرا»
در چنین احوالی وکیل دادگستری بین دو نیرو و دو کشش در تقابل و تضاد دائم است. از یک سو آموزههای اخلاقی،کرامت انسانی و نقش اصلاحی که حرفه اش به او تحمیل کرده، اقتضا دارد برای آزادی مردم اسارت خویش و برای حیات و آرامش و تسکین آنان، بیسامانی و حتی مرگ خویش را انتخاب کند و از سوئی ضرورت برخورداری از زندگی شرافتمندانه و درخور شان وکیل و دغدغه تامین معاش، او را وادار به قبول پرونده با هر شرائطی میسازد. شرائطی که در آن همه آن خصائل ارزنده رنگ می بازد و مع الاسف همچنان که میبینیم نیروی پیروز در این نبرد نوعا دومی است.
در این دو راهی محال وکیل ناگزیر از دو انتخاب است: یا تسلیم را تمکین کرده و به هر قیمت و با هر ترفند و وسیلهای پرونده را قبول کند، با کارچاق کن و دلال و واسطه در هر شکل و نوعش به هر شکل و نوعی توافق کرده و عزت و غرور خود را در این قمار ببازد، به انواع و اقسام حیل از تضمین نتیجه دعوی گرفته تا ترویج هنجارشکنی و تبلیغات بیشرمانهای چون طلاق تضمینی در چند ساعت و از تبانی با طرف دعوی گرفته تا امیدوار نمودن موکل به امور واهی دست یازد و یا میبایست برای تامین معیشت به هر وسیلهای چون رانندگی آژانس مسافربری و یا نگهبان شبانه فلان کارخانه متمسک شده و یا کنج عزلت اختیار کرده، گوهر ازرنده اخلاق و شرف و دفاع از حق را که برای حراست و پاسداریش قسم یاد کرده، چون شعله ای سوزان در دست حفظ کرده و عسرت معیشت و حفظ شرف و مناعت طبع و کرامت نفس را بر کشیدن نقش مار و تدلیس ماشطه و عز و نعمت و جاه ترجیح دهد. اموری که تصور آن از تصدیقش دشوارتر و توالی فاسد آنها روشنتر از آنست که حاجت به بیان و استدلال داشته باشد!
این همه برای آن گفتیم که ارباب قدرت و مصادر تصمیمگیری در کانون ها می بایست این ضرورت و اضطرار را با گوشت و پوست و خون خویش درک کنند که هر تلاشی برای رسیدن به هر هدف در هر سطح و به هر میزان والا و مقدس در کانون و دویدن خون حیات و حرکت و تپش و زایش در رگها و اندام این نهاد پرثمر و بیبدیل، بدون توجه و برآوردن این بدیهیترین نیاز و بدون تدبیر در سامان بخشیدن به اوضاع مالی و مادی طبقه وکلاء، رنج بیهوده و سعی بیفایده و عقیم و یا حداقل در خوش بینانه ترین حالات کمفروغ و کماثر است !
این از بدهیهات و وجدانیات است و نیاز به استدلال ندارد و به قول منطقیون صرف تصور آن برای تصدیقش کافی است که در زمینه حمایت ها و تأمینات اجتماعی، نهاد وکالت و وکلا از ضعیفترین و مظلومترین طبقات جامعه هستند. علیرغم نام پرآوازه و دهان پرکن در نگاه عامه، شاهدیم که اولین و بدیهی ترین تأمینات و رفاهیات اجتماعی از ایشان دریغ شده است. سازمانها و نهادهای مختلف برای کاهش سطح آسیب های اجتماعی اعضای طبقه خود، امکانات، تمهیدات و تدابیر متنوع و متعددی را وضع و اعمال نمودهاند. از پیش بینی مسکن و تسهیلات و اقامتگاههای تفریحی - رفاهی و تخفیفات متنوع ارزاق و پوشاک و انواع وامهای کمبهره گرفته تا پوششهای درمانی - بهداشتی - بالینی و بیمه ای، و وضع بازنشستگی و از کارافتادگی و ... میدانیم بخش عمدهای از دغدغهها و مخارج زندگی امروزی مصروف همین تأمینات است. حال به ما بگوئید در این قسمت چه حمایت و دستگیری از وکیل شده است؟ براستی طیف وارسته، عزتمند و منیعالطبع وکیل از کدام برنامه، تمهید اجتماعی و تسهیل در امور معیشتی بهرهمند است؟ آیا حرفۀ پرتنش و دشوار وکالت که دائماً اعصاب و روان را درگیر خود ساخته، پیش و بیش از سایر مشاغل شایسته و سزاور چنین حمایتهایی نیست؟ آیا حال ما شبیه آن فرد طوفان زدۀ تنها و محبوس در جزیرهای از چهارسوی محدود و محصور به آب نیست که میبایست همه نیازها، حوائج و ضروریات بقاء و حیات خود را شخصاً تأمین نموده و در عین حال با اقسام ناملایمتی، خشونت و قهر عوامل مختلف زیست محیطی مبارزه کند و همزمان در اندیشه تدارک زورقی شکسته و تخته پارهای برای رهائی باشد؟! و آیا در این شرائط سخت و پرعسرت معیشتی که اندیشه و وقت وکیل درگیر رفع احتیاجات اولیه زندگی است، توقع ایفای نقش مُصلح اجتماعی از وی، منصفانه و واقعی است ؟ و آیا یک تکلیف شاق و مالایطاق نیست ؟ آیا هم سلکان و اسلافمان در سالهایی که اثرگذار بودند و جریانات و اصلاحات اجتماعی مرهون زحمات و آثار ایشان بود، در تضییقاتی شبیه شرائط امروزی بودند؟
به نظر میرسد در وانفسای وضع حاضر کانونها میبایست با تشکیل اتاق فکر قوی در این راستا اقدام به برنامهریزی فوری و عملی نموده و اندکی به نظام مند شدن وضعیت معیشتی وکلاء و تضمین حداقل درآمد برای ایشان اقدام نمایند.
حال که از بیرون امید یاری نمیرود. آنانکه باید دستمان را بگیرند، سیلی میزنند.کسانی که باید یاریمان کنند، سد راه میشوند. این طبقه فاخر و عناصر ارزنده جامعه را پنهان و پیدا میکوبند، میرانند، ذهنیت منفی میسازند و سرزنش میکنند. در سیاستهای رسانهای به خوبی از آنها یاد نمیشود. از اعمال ناروا و خلاف اخلاق برخی اعضاء قاعده کلی برای تکفیر همگان ساخته و ذهن و روج جامعه را بیاعتماد و سست و محتاط میکنند، و دهها و صدها درد لاعلاج دیگر....
ما خود میبایست موضع و نگاهمان را از آسیبشناسی بیرونی که همواره دیگران را عامل بازدارنده و مانع پیشبرد اهداف وکالت و استقلال وکیل دانستهایم و برای حراست از این گوهر ارزنده به حق همت و توان بالائی مصروف داشتهایم، کمی به سمت آسیب شناسی از درون برگردانیم و از همه امکانات و توانی که در اختیار کانونهاست برای اعتلا و عزتمند کردن زندگی معیشتی وکیل خاصه وکلای جوان بهره جوئیم.
پیشنهادات
1- اعتمادسازی
استفاده از همه قابلیتها و ظرفیتها در جلب اعتماد و اطمینانسازی افکار عمومی نسبت به وکیل و تبلیغ و تقویت و ترمیم صفات ارزشمندی چون امانتداری و رازداری که سالیان دراز بدست دشمنان دانا و دوستان نادان آسیب دیده و مخدوش شده از جمله با گسترش خدمات حقوقی و معاضدتی در سطوح و لایههای مختلف اجتماع. (جهت جذب هدفمند موکل)
2- فرهنگسازی
آموزش و القاء و تفهیم نقش ممتاز و اصلاحی وکیل در اجتماع و مسئولیت ذاتی وی در احقاق حق و یاور مظلوم و خصم ظالم بودن و تقویت روحیه امانتداری، معاضدتی و احسان و نیکوکاری در وی. (جهت تقویت روح دفاع مطلوب از حقوق موکل)
3- دخالت در فرایند هدایت و ارجاع پرونده
بعد از دو مقدمه بالا و به عنوان حلقه تکمیلی و نتیجه قهری آن، مشارکت و مدیریت در اعلان، هدایت، ارشاد و معرفی و ارجاع پرونده های حقوقی به وکلای خوشنام (و بقید اولویت جوان) به عنوان رسالت ضروری کانون در مساعدت به حال معیشت وکلا.
هر چند این بسته با اشکالات، موانع، سختیها و عوارضی در عمل مواجه است، اما همچنان که از طرف برخی بزرگان عرصه وکالت پیشنهاد و مطرح شده، منافعش از ضررهایش به مراتب بیشتر بوده و در تحقق هدف موضوع این یادداشت به منزله سخن نخست و مفید و مطلوب خواهد بود. امید است هر یک از ما خود را چونان سرنشینان یک کشتی بدانیم که با هدف واحد به سمت سرنوشتی مشترک در حرکت است و صلاح و صواب سرنشینان آن وابسته و مربوط بهم و غیرقابل انفکاک از یکدیگر است.
0 نظر برای “ توجه به معیشت وکلای جوان اولویت نخست در برنامهریزی کانونها”