
در شب چهارشنبه بیست و هفتم امرداد ماه هزار و سیصد و نود و پنج، میلیونها ایرانی تا بامداد خواب را به خانۀ چشم خود راه ندادند و دیده را به جعبۀ جادویی سخن و عکس دوختند تا گواهانی باشند از پیکار اَبَرمردی که چونان آرش کمانگیر - قهرمان همۀ تاریخ ایران - جان در راه بلندای نام سرزمین خویش نهاده بود. با آنکه پزشکان پذیرش چنین مسئولیت خطیری را برای سلامتی او زیانبار تشخیص داده بودند او دل به عزت و افتخار سرزمینش سپرد و از مبارزه و حضور در میدان خودداری نورزید و جان ارجمند خود را در راه کسب افتخار برای میهن بیارج دانست و نشان داد از زمرۀ همانانی است که حکیم طوس میگوید: از طبرستان مردانی تاج را از زمین بر سر مینهند و درود بر شرف چنین مردمانی که گزینشی این چنین در زندگی دارند.
در این داوری کآوری رأی پیش رضای خدا بین نه خرسند خویش[1]
دکتر محمدعلی دادخواه - حقوقدان
در شب چهارشنبه بیست و هفتم امرداد ماه هزار و سیصد و نود و پنج، میلیونها ایرانی تا بامداد خواب را به خانۀ چشم خود راه ندادند و دیده را به جعبۀ جادویی سخن و عکس دوختند تا گواهانی باشند از پیکار اَبَرمردی که چونان آرش کمانگیر - قهرمان همۀ تاریخ ایران - جان در راه بلندای نام سرزمین خویش نهاده بود. با آنکه پزشکان پذیرش چنین مسئولیت خطیری را برای سلامتی او زیانبار تشخیص داده بودند او دل به عزت و افتخار سرزمینش سپرد و از مبارزه و حضور در میدان خودداری نورزید و جان ارجمند خود را در راه کسب افتخار برای میهن بیارج دانست و نشان داد از زمرۀ همانانی است که حکیم طوس میگوید: از طبرستان مردانی تاج را از زمین بر سر مینهند و درود بر شرف چنین مردمانی که گزینشی این چنین در زندگی دارند.
بهداد سلیمی پهلوان پُرتوان ایرانی با قوت و قدرت با پولاد درآویخت و بهرغم اهریمن بیماری، اینبار بر آهنِ سرد نیز پیروز شد و در برابر میلیاردها انسانی که صحنه را می دیدند پای به مبارزه نهاد و با وجود پیشبینیهایی که کامیابی او را با ایهام و ابهام همراه دانسته بودند « رفت و تنها رفت و چون یک کوه رفت» و با صلابت و اقتدار در حرکت «یکضرب» با شکوه تمام و جلال بی پایان باز هم در سکوی نخست قهرمانی دنیا و المپیک ایستاد و جهان و جهانیان را خیره به همت بلند خود کرد و درود میلیونها هممیهن خویش را بدرقۀ راه خود ساخت و بدینگونه به دیگران آموخت: «وطنم ای همه جان و تنم»!
او که در راه عزت وطن از سلامتی و هستی خود مایه گذاشته بود، چابک و چالاک، صحنۀ آوردگاه و پهنۀ جهان را از آن خود کرد و پای در دور دوم مسابقات (حرکت دوضرب) نهاد. بار دیگر پهلوان جهان با تمام توان وزنه را بالای سر خود بُرد و در حرکت دوضرب، عدد دویست و چهل و پنج کیلو را به نام خود ثبت کرد، اما هیأت داوران با وجودِ سلامت حرکت سلیمی با روشنکردنِ یک چراغ قرمز، حرکت او را باطل اعلام کردند و او میبایست به تجدید حرکت خود میپرداخت. در حرکت دوباره، سه چراغ سفیدِ روشن، ارمغان جوانمردِ مالامال از عشق وطن و نشانِ حلولِ لحظاتی رؤیایی برای تکرار عنوان قویترین مرد جهان برای ایرانی دلاور بود، اما ناگاه، بهرغم امتیاز مثبت داوران، اینبار هیأت ژوری بود که دشنهای دیگر بر پشت پهلوان فرود آورد و در تصمیمی بهتانگیز به وتوی رأی داوران پرداخت و شرایطی بحرانی را فراروی سلیمی رقم زد؛ شرایطی که آخرین رَمق را از شیر بیشۀ طبرستان ستاند و توانی برای چیرگی بر پولاد و جبهۀ ظالمانۀ داوران در او باقی نگذاشت و اینچنین، المپیک در بیرحمانهترین قاب تصویر، آوردگاه نامَردی غرضورزان دور از شرافت داوری شد و مدال المپیک از ایران و سلیمی بازپس گرفته شد!
کارشناسان مختلف این ورزش همه گواهی دادند که بر سلیمی و بر ایران ستم شد.روی سخنم با کمیتۀ ملی المپیک ایران است که بایست در راستای وظیفۀ پاسداری از حق ایرانیان و پشتیبانی از روح راستی، درستی و شرافت در المپیک، از پای ننشیند و اگرچه دور مینماید تغییری در نتایج رخ دهد، اما بانگِ بلند اعتراض بر جهانیان بردارد و چنان کند که داغ ننگ رسوایی بر پیشانی مسببان این واقعه تا قیامت بنشیند.
پیشنهاد میکنم علاوه بر کوشش رسمی کمیتۀ المپیک، همۀ ایرانیان توانمند از فضای تأثیرگذار شبکههای اجتماعی بهره گیرند و در عین رعایت ادب پارسی با تولید دادههای گویا و مؤثر، چشم جهانیان را بر آنچه ناروا بر پهلوان ایرانی رفت، بگشایند و افکار عمومی جهان را به خود جلب نمایند تا انسانهای پاکنظر و پاکدست جهان بر قهرمانی حقیقی سلیمی گواهی دهند و فاش شود که چگونه گروهی برخلاف هدف و پیکره المپیک، ضد این پدیدۀ انسانی عمل میکنند و آبرو از انسانیت و اخلاق انسانی میبَرند.
از یاد نبریم المپیک پس از جنگهای عالمگیر برای پایداری صلح، دوستی و مهربانی و رقابت و رفاقت ملتها پیریزی شده است. کاروبار هیأت ژوری در برخورد با قهرمان ایران و جهان بهداد سلیمی یادآور رفتار زشت هیتلرِ آدمیکُش است که برخلاف روح رقابت ورزشی به قهرمان رنگینپوست آفریقایی بیمهری کرد. آیا این رفتار ظالمانۀ دستاندرکاران داوری وزنهبرداری در المپیک ریو 2016 پهلو به پهلوی منش و روش فاشیسم و نازیسم نمیزند؟! چه ناگوار و زهرآگین، که تاریخ رفتارهای غیرانسانی بار دیگر و با جلوهای دو چندان زشتتر در بازیهای المپیک که نماد صلحطلبی جهانیان است، نمودار و تکرار شد و غرض آمد و هنر پوشیده شد!
هرچند بهداد سلیمی همچنان بالا و بلند و جاودانه در قلبهای ایرانیان است و رفتار دادگرانه هیأت وزنهبرداری ایران در تقدیر از او مرهمی بر زخم دشنۀ نامَردی و نامُرادی است، اما برای آنکه چراغ حقیقت روشن شود و ناپاکان رسوا شوند و حریم جایگاه داوری بیش از این پلید نشود و هر کوتهبین سیاهدلی در چنین پایگاهایی راه نیابد و از باروی انسانیت، تیر بر پشت انسان و انسانیت نزند، باید تا آخرین جایگاه از این جوانِ جوانمردِ سرشار از غرور و شرف ایرانی پشتیبانی شود.
چون که ظلمی در زمین گردد عیان غلغل افتد در سپاه آسمان
[1] خویش به معنای قبیله و تبار و نزدیکان
0 نظر برای “ بیداد ورزشی”