در این دوره انتخابات ریاست جمهوری که از چند ماه پیش بحث ضرورت تفسیر رجل سیاسی به عنوان یکی از شرائط مقرر در اصل 115 قانون اساسی مطرح شده و شورای نگهبان نیز فراخوان مشورت عمومی برای تفسیر این قید ارائه نمود، طبیعتا فرصت مناسبی بود که بستر لازم برای شورای نگهبان فراهم شود تا فراتر از بحثهای نظری انتزاعی، با ملاحظه واقعیات عینی امکان تفسیر این مهم را بدست آورد و احیانا زنان شایستهای که شخصیت سیاسی کشوری هستند و دارای سایر شرائط اصل 115 میباشند را تائید صلاحیت نماید تا راه برای حضور زنان در میان نامزدها فراهم شود ولو اینکه امکان رای آوری نداشته باشند یا خود پس از معرفی برنامهها و دیدگاههای یک زن توانا به نفع برخی نامزدهای دیگر همفکر و توانمندتر کنار روند. این رویداد طبیعتا انگیزه لازم را برای همه زنان کشور ایجاد میکرد که با تلاش و ارتقای توانمندیها میتوانند در آینده ایران برجستگان ملی و توانمند و شایسته را معرفی و نامزد کنند تا نظر مطلوب ملت را مانند برخی از دیگر کشورهای اسلامی به خود جلب نموده و توفیق خدمتگزاری در جایگاه مدیریت اجرائی کشور را پیدا کنند. بازتاب مثبت جهانی این فرصت عادلانه نیز نیاز به گفتن ندارد.
عجیب است علیرغم اهمیت زمانی این دوره در مباحث مربوط به تفسیر رجل_سیاسی، زنان شناخته شده و دارای سابقه مدیریتهای ارشد از جناح های ملتزم به قانون اساسی که مقبولیت عمومی نیز نزد مخاطبان زیادی از همفکران یا گروههای مختلف دارند، نامزد نشدند و در این میان خانمهایی به میدان آمدند که عمدتا شخصیت شناخته شده سیاسی نیستند و سابقه مدیریتی ارشد ندارند و طبعا از منظر اصل 115 حائز شرایط محسوب نخواهند شد. در این میان فقط یک شخصیت سیاسی حزبی و از فعالان مدنی بانوان مثل دورههای قبل جور دیگران را این بار با عصا کشید تا از یکسو پیامی را به همگان خصوصا مردان و مسئولان انتخابات برساند که زنان شایسته این مملکت را نیز ببینید و از سوی دیگر، به خود زنان پر تلاش کنونی این مملکت و نسل بعدی خود بگوید که برای تامین شایستهسالاری در این کشور از پای ننشینند و بدانند شایستگی و کمالات و توانمندی و تدبیر اداره امور را باید ثابت کرد تا موانع پیشرو از سر راه برداشته شود.
به امید رشد روزافزون فرایندهای عادلانه در کشور.
0 نظر برای “ چرایی عدم ثبتنام زنان دارای سوابق مدیریتی سطح کشوری”