صفحه اصلی / اخبار/ چارسو / خاستگاه انديشه و ارتباط آن با اقليم

 دل نوشته‌های فلسفی یک حقوقدان

خاستگاه انديشه و ارتباط آن با اقليم

محمدرضا محمدي جرقويه‌اي 
خاستگاه انديشه و ارتباط آن با اقليم

«اين شماره تقديم به همه كسانيكه ديگران را قضاوت نمي‌كنند»

عده ای از اندیشمندان و فلاسفه، مباحث فلسفی شکل گرفته در ذهن انسان‌ها را محدود به اقلیم و جغرافیایی خاص نموده و بر اساس قلمرو جغرافیایی آن را تقسیم بندی می نمایند و چنانکه معمول است و مرسوم و در کتابها و مقالات متعددی فلسفه غرب و فلسفه شرق با اصول و اركان و تاریخچه‌های متفاوت مورد شرح و بیان قرار گرفته است و حتی عده‌ای پا از این فراتر گذاشته و ورود مباحث فلسفی یک اقلیم خاص را مانند غرب به درون کشور خود فاجعه و خطرناک توصیف نموده و شدیداً درصدد جلوگیری از نفوذ و طرح و فراگیری فلسفه غرب در دانشگاه‌ها و محیط‌های آموزشی شده‌اند، که لابد و یقیناً برای این نظریه و نگرانی خود استدلالی دارند که بررسی آن مجال و مقاله ای دیگر می‌طلبد.

آنچه در این مقاله در صدد بررسی آن هستیم این فرضیه است که افکاری که به ذهن انسان‌ها الهام می‌شود یا خطور می‌کند الزاماً محدود به اقلیم و تاریخ و زمان و مکان مشخصی نیست و یک حقیقت بیشتر وجود ندارد و ذهن انسان‌ها به عنوان کانال و یا گیرنده افکار و نظریاتی که می‌تواند در عالم امکان تحقق خارجی یابد، صرفنظر از زمان و مکان عمل نموده و آن افکار را دریافت می ‌ماید و سپس در قالب سخن و اندیشه آن را ابراز می‌نماید. و درنتیجه نمی‌توان این ادعا را ثابت نمود که به عنوان مثال فلان فلسفه و اندیشه فقط در شمال کره زمین قابلیت بروز و ظهور دارد و هیچگاه به ذهن انسان‌های که در سایر جهات جغرافیایی زندگی می‌کنند، ظهور نمی‌کند و درنتیجه می‌توان با ممانعت از طرح و بیان اندیشه های که به ذهن انسان شمال نشین رسیده است، خطراتی احتمالی این تفکر و اندیشه را از سر ساکنان جنوب، شرق و غرب کره زمین دور ساخت.

برای روشن شدن مسأله، ناگریز از شرح و بیان یک مثال هستم. اگر علاقمند به تاریخ فلسفه به ویژه در غرب باشید یکی از اولین کسانی که اندیشه های مورد بررسی قرار گرفته و حتی قبل از ارسطو و افلاطون و سقراط بوده است مرحوم مغفور تالس است که نظر قضیه مشهور و معروف وی در هندسه، بارها و بارها باعث خدا بیامرزی وی در بین دانش آموزان زرنگ کلاس و کلی لعن و نفرین در بین بنده و و سایر همکلاسی‌های شبیه به بنده با هوش بسيار پايين رياضي شده است، البته در این مقاله و در هیچ مقاله دیگری و احتمالاً در هیچ موقعیت دیگری از زندگیم بنده کاری با ریاضیات و مثلثات و ... نخواهم داشت و هدفم از طرح این مطلب این بود که وقتی نام تالس را به عنوان یک فیلسوف بهمراه اندیشه اش مطرح می کنم، شما آشنایی قبلی با این اندیشمند قدیمی داشته باشید.

قبل از اینکه بگویم تالس چه نظریه ای داشته است مثال می زنم تا شاید با آوردن این مثال ثابت کنم که ذهن آدمی دائم به دنبال جستجو درکشف ماهیت و چیستی اجزاء عالم بوده و هست و خواهد بود و به احتمال زیاد دراثر این تلاشها به نتیجه  واحدی می‌رسد که ارتباطی با اقلیم و جغرافیا ندارد، پس چه بهتر که در اين زمینه حساسیت و سخت‌گیری ننموده و اجازه دهیم افکار و اندیشه‌های که به ذهن دیگران رسیده و در قالب نظریه و یا مقالات و کتب به چاپ رسیده است را دیگران نیز مطالعه کنند و با گذشتن از سر اندیشه های مذکور که به ذهن دیگران رسیده است ، قله های دیگری از فکر و اندیشه توسط بشر کشف شود و هر روز شاهد دنیای جدیدتر و جنجالی‌تر از روز قبل شویم و بدانیم که تا وقتی که ذهن بشر خاصیت سیال و فضولیت و کنجکاوی خود را دارد، نمی‌توان توقع سکون و آرامش بشریت را داشت و شاید روزی به مدد هم اندیشی ذهن‌ها انتهاي جهان فکر کشف شده و دیگر افکار به حد سقفي  برسد که قادر به جلو رفتن بیشتر نباشد، آنگاه احتمالاً نزاعها و اختلافات و کشت و کشتارها خاتمه یابد. والله اعلم.

و  اما مثال اول: برای نشان دادن ذهن بیکار و دلگرمی آدمی: 

منقول است که روزی زنی به شوهرش که ظاهراً ذهن فلسفی داشت امر فرمود: که برای من یک نوشیدنی بیاور. مرد جهت امتثال امر همایونی پرسید: کولا میل دارید یا پپسی؟

زن فرمود: کولا!

مرد که میخواست منتهای اطاعت را به کار ببرد، پرسید: وایت (رژیمی) یا عادی؟

زن پاسخ داد: رژیمی!

مرد برای رعایت احترام و شان زن پرسید: در قوطی باشد یا شیشه؟

زن فرمود: در قوطی!

مرد برای جلوگیری از اسراف پرسید: کوچک باشد یا بزرگ؟

زن که اصلاً اخلاق و حوصله فلسفی نداشت، با بي حوصلگي گفت: اصلاً نخواستم، برای من آب بیاور. مرد برا اینکه تکلیف خودش را بداند پرسید: اب معدنی باشد یا لوله کشی؟

زن که به بهداشت اهمیت می داد، فرمود: آب معدنی.

مرد برای رعایت حال زن پرسید: سرد باشد یا گرم؟

زن که تحمل این همه فلسفی ورزی را نداشت، با صدای بلند فریاد زد: میزنمت ها!

مرد که نگران آینده و میزان جراحت بود، پرسید: با چوب یا دمپایی؟

زن که در این لحظه متوجه ممنوعیت ارتکاب بزه ضرب و جرح عمدی شده بود، با صدای بلند و رسا فریاد کشید: حیوان!

مرد که مصادیق متعددی از حیوان در ذهن داشت ولی می دانست مصادیق حیوان در ذهن زن محدود به دو حیوان است پرسید: خر یا سگ؟

زن در آن لحظه آن دو حیوان را به خاطر نیاورد، لذا با تحکم گفت: از جلو چشمهایم گم شو.

مرد در صدد انجام تکلیف به نحو احسن بود ،لذا پرسید: پیاده یا با خودرو؟

زن چون فقط رفتن مرد برای او موضوعیت داشت نه وسیله رفتن مرد، و به عبارت بهتر وسيله براي او طريقيت داشت، گفت: با هرچه می خواهی برو فقط من تو را نبینم.

در اینجا بود که ذهن فلسفی مرد دچار خطا شد و به روال سابق که زن به وی اجازه نمی‌داد، بدون او حتی جهنم برود، پرسید: با من می آیید یا تنها برم؟

زن که در این موقع تصمیم آخرش را گرفته بود و مجدانه می خواست علاوه‌بر پا گذاشتن روی منطق و فلسفه حتی قانون را هم از هم بدراند، نعره ای زد که می‌آیم می‌کشمت. 

مرد که نحوه خروج از این دنيا برایش اهمیت خاصی داشت و آلات قتاله زن را قبلاً دیده بود. پرسید: با چاقو یا ساطور؟

زن این بار کمی آرام شد، چون فکر کرد تهدیدش به ثمر نشسته لذا با آرامی پاسخ داد: ساطور!

مرد با تصور مرگ با ساطور و شاید برای اینکه بتواند اعضایش را هدیه بدهد، پرسید :آیا مرا قربانی می‌کنی یا تکه تکه؟

زن که عبور از منطق و فلسفه و قانون را کار ساز ندیده بود به تاکتیک فحش و تمارض متوسل و فرمود: خدا لعنتت کند قلبم ایستاد. که در این موقع حس بشر دوستی مرد تحریک شد و پرسید: شما را به دکتر ببرم یا دکتر را به اینجا بیاورم؟

تاریخ در مورد اینکه کدامیک از آن دو، بعد از این مکالمه فلسفی زنده مانده‌اند، ساکت است و هدف از طرح این مکالمه، اشاره به این نکته مهم است که ذهن آدمي اینگونه سیال است و طرح پرسش می نماید و ولو او را از آشنایی با سایر اندیشه ها باز داریم، خواه ناخواه آن اندیشه های ممنوعه به ذهن آدمی در هر جای جهان باشد، خطور می‌کند و دلیل این امر را جهت جلوگیری بیشتر از اطاله کلام فقط بررسی نظریات تالس قرار می‌دهیم.

ایشان که قرن‌ها قبل از ما و در مكان دیگری می زیسته است، و اهل ملطیه که خودم هم نمی‌دانم در کجای یونان قديم بوده است، اعتقاد دارد که اصل همه اشیاء آب است. که البته از این نظریه دو استنباط می توان داشت: 

استنباط اول اینکه: یعنی شی اول ايجاد شده در جهان آب بوده است و سپس به شی یا اشیاء دیگر تبدیل شده است و آن اشیاء خود به اشیای دیگری مبدل شده است و این اصل اولیه آب بوده است.

در استنباط دوم: یعنی مایه همه اشیا آب بوده است و هنوز هم که هنوز است همه اشیاء ریشه در آب دارند و اصالت خود را از ماده ای به نام آب می گیرند.

او در همه ادامه بحث‌های خود به این نتیجه می رسد که زمین بر آب قرار گرفته است.

صرفنظر از اینکه این نظریه درست باشد یا خیر نویسنده در صدد اثبات این امر است که نظریات و اندیشه‌های بشری محدود به شرق و غرب نیست. این نظریه مرحوم تالس که قرنها قبل از تولد نویسنده این مقاله بیان شده است، به ذهن نویسنده در ایام طفولیت و جوانی و حتی میان‌سالی هم رسید ولی چون اطلاعی از فلسفه نداشت و انسان‌های پیرامون وی قدرت عجیبی در طرد اندیشه‌ها و افکار نو داشتند با تحقیر وی مانع از بروز این اندیشه شدند و او این نظریه را سالها مخفیانه در پستوي ذهن خود داشت. لابد می‌پرسید نویسنده از کجا به چنین نظریه‌ای رسید؟ واقعیت این است که او در ایام طفولیت وقتی شب‌ها با لباس خشک وارد بستری خشک می‌شد و در فاصله 5 متری او هیچ مایعی وجود نداشت ولی وقتی از خواب بیدار می‌شد، می‌دید همه لباس‌ها و رختخواب او خیس است و همه چیز را روی آب می‌دید، به این نتیجه رسید که همه چیز بر روی آب قرار دارد و احتمالاً وقتی اصل ما انسان‌ها از آب باشد در خواب به اصل خود رجوع می‌کنیم و وقتی به محیط مادی و روزمره خود برمی‌گردیم کمی هم از اصل خود را با خود آوردیم. 

با کمال تأسف این نظریه فلسفی نویسنده در روستای محل تولد نویسنده و حتی در خانه وی حمل بر شب ادراری شد که البته نویسنده کسی را متهم نمی‌کند، چون در آن روستای دور افتاده کسی فلسفه نمی‌دانست تا بفهمد نویسنده چه می‌گوید.

کمی بعد درخانه دید و آموخت که دروغ خیلی امر مذموم و ناپسند است و تحت هیچ شرایطی نباید به این امر دست یازد ولی همان موقع دروغ های مادر به پدر و پدر به مادر و والدین به دیگران را و ديگران به والدين را كه می دید ، ذهن فلسفی وی عاجز از پاسخگویی به این تعارض بود. در جامعه هم خیلی بایدهای شنید که عمل به آن را در گوینده ها ندید ،بویژه در ایام انتخابات وعده های زیادی شنید که عمل به نصف آنها می توانست مدینه فاضله افلاطون و هفت جد ایشان را بسازد ولی نشد که نشد، تا اینکه با سيری در قوانین از جمله ممنوعیت ویدئو و یا مجازات اعدام برای مواد مخدر و سپس نسخ آن قوانین کم کم به نتیجه ای که در دوران کودکی رسیده بود رسید. علاوه براين، اين تعارضات در حوزه علم و دانش هم رخ مي داد و گام به گام نويسنده را به نظريه خود نزديك مي‌كرد ، مثلا مدتي شايع ميشد تا مي توانيد فلان ماده غذايي را بخوريد تا سالم بمانيد، بعد از مدتي كاشف به عمل مي‌آمد كه ان ماده غذايي سرطان‌زاست يا نوشابه‌هاي گازدار چون پپسي يا كولا در ابتدا دارو بود ولي الان كم مانده كه مصرف ان با مواد مخدر در يك رديف قرار گيرد .

نويسنده با استقراء و قياس و تفكرات عميق در همه بايد و نبايدهاي پيرامون خود كم كم دچار این احساس منطقی شد که بنیان بسیاری از بایدها و نبایدها هم روی آب استوار است؛ البته گاهی هم به این نتیجه می‌رسد که شاید به جای آب بنیان همه اشیاء اعم از واقعی و اعتباری بر روی هوا باشد، دقیقاً مطابق نظر فیلسوف دیگری از همشهریان تالس به نام آناکسیمنس، ولی وقتي این نظریه فلسفی را مطرح کرد، وی متهم به نوعی بیماری شد که در آن، غذا به ویژه قورمه سبزی موقع خوردن به جای اینکه وارد معده شده باشد، وارد مغز شده و تمامی اجراء کله نویسنده را بوی قورمه سبزی فراگرفته است و تنها راه بوزدایی از این قسمت بدن، قطع این عضو است. به همین دلیل تصمیم گرفت بیخیال درمان آن شده و از مباحث فلسفی دوری گزیده و با نصب بوگیر در ذهن خود، مانع از سرایت این بو به سایرین گردد.

شادي، اميد و آرامش هدف زندگي ما

منابع مقاله در دفتر نشریه موجود است.