صفحه اصلی / اخبار/ حقوق خوان / پلیس راهبندانی

پلیس راهبندانی


"یادآوری: در اتوبوس شرکت واحد نشسته بودم دونفر در صندلی جلو درد دل میکردند و سخن از دل بر میآمد لاجرم بر دل نشست و خمیرمایه داستانکی شد که میبینید. ناگفته نماند که شخصا این راه بندان را بارها تجربه کرده ام شاید شماهم بی نصیب از این قبیل اقدام ها نبوده اید. آیا راه حلی وجود دارد ؟"

ساعت نزدیک 8 بعدازظهر است برای گذراندن زندگی شغل دومی دست و پا کرده ای و در شهرک غرب مشغول کار هستی که تلفن همراهت زنگ می زند خانمت با نگرانی از وخامت حال فرزند مریضت خبر می دهد و التماس می کند که زود خودت را برسانی،  سریع جمع و جور میکنی و سوار ماشینت به طرف سعادت آباد راه می افتی ترافیک اعصابت را به هم می ریزد، خدا کنه زودتر به خانه ات که در خیابان سوم سعادت آباد است برسی و فرزند خردسالت را به بیمارستان ببری، نرسیده به چهارراه دادمان با توقف اتومبیل ها مواجه میشوی، همراه سایرین در فشار عصبی بوق را فشار میدهی، اما چاره ای نیست. دقایقی که مثل ساعت ها می گذرد طی می شود وارد چهارراه که میشوی میبینی که راه عبور به طرف شمال بسته است و همه اتومبیل ها پس از توقف و جر و بحث با  ماموری که راه را بسته است به شرق یا غرب می پیچند ،  سمت غرب را انتخاب میکنی و پس از طی مسیری طولانی به خیابان دریا میرسی و به سمت شرق بر میگردی تا از چهارراه دریا به طرف شمال بروی ، به سمت خانه ات، خوشبختانه خلوت است اما فکر جگرگوشه مریضت بیچاره ات کرده و آرامش نداری، به هر بدبختی راه خودت را به طرف شمال سعادت آباد انتخاب میکنی اما نرسیده به پل نیایش باز هم با انبوه اتومبیل ها مواجه میشوی، جرثقیلی به صورت مورب پل را بسته است و همه به اجبار به خیابان های فرعی منتهی به خیابان علامه یا اتوبان نیایش هدایت می شوند، جر و بحث با پلیس مامور راه بندان بی فایده است و قدرت جابجایی جرثقیل پلیس را هم نداری، به اجبار وارد اتوبان نیایش می شوی و پس از طی یک کیلومتر و اندی به خروجی چمران جنوب میرسی و تا پل مدیریت ترافیک راتحمل میکنی، فکر بچه مریضت اعصابت را به هم ریخته و تاب و توانت را به تحلیل برده است، از توقف های اجباری پل مدیریت هم می گذری بلوار فرهنگ را تا شمال طی میکنی دو سه کیلومتری که انگار تمامی ندارد و بالاخره از میدان فرهنگ به طرف میدان کاج می پیچی، به لطف بسته بودن پل نیایش زود وارد میدان کاج میشوی و باز به طرف شمال، در دوربرگردان اول دورزدن ممنوع است و تازه اگر ممنوع هم نبود و پلیس هم با قبض جریمه آن طرف در انتظار متخلفین نبود،  به خیابان سوم دسترسی نداری ناچار بالاتر می روی و برای پیچیدن از دورگرد آخر خیابان مقابل بیمارستان مدرس آماده می شوی، نگران دیر رسیدن به فرزند بیمار اعصابت را به هم ریخته است از مقابل خیابان ششم ترافیک وحشتناک است ، پارک دوبل و کج و معوج دختر و پسرهای مرفه بی درد که برای بستنی خوردن یا قرار مدار گذاشتن بی خیال دیگران راه را بند آورده اند مزید بر علت است همسرت مرتب زنگ میزند که: کجایی بچه از دست رفت !!  به هر جان کندنی به دورگرد مقابل بیمارستان مدرس میرسی و اگر موفق شوی چیزی به منزلت نمانده است، اما اینجا پایان ماجرا نیست این دورگرد هم بسته است و چند ستون فلزی کوتاه محکم امکان دور زدن را از همه گرفته است، بعضی حتی نمیدانند چه باید بکنند و ترافیک قفل قفل است، گریه ات می گیرد، بغض گلویت را می فشارد، هیچ انتخابی نداری جز اینکه از راه دسترسی محلی کنار اتوبان که مملو از خودرو است به شرق بپیچی و بعد به خیابان بهزاد که ترافیک کشنده ای دارد وارد و به طرف میدان کاج سرازیر گردی دو ساعت است که سرگردانی و بچه ات مریض و همسرت مرتب تلفن می زند که کجایی؟ چرا نمی آیی؟ بچه دارد می میرد.....!!

بالاخره به میدان کاج می رسی و با بغض در گلو از غرب میدان به خیابان مروارید وارد می شوی و خیابان سوم و بالاخره پس از دو ساعت و چهل دقیقه بچه مریضت را داخل اتومبیل می گذاری، نزدیک ترین بیمارستان مدرس است که در شمال خیابان سعادت آباد است و اگر شانس بیاوری و دورگرد خیابان هشتم را به طرف شمال بپیچی ترافیک و توقف های دوبله جوانان شبگرد مقابل بستنی فروشی ها و آب میوه فروشی ها بیچاره ات خواهد کرد و یادت می آید که دورگرد مقابل بیمارستان هم بسته است و جای پارک هم نیست که ماشین را بگذاری و بچه را بغل بزنی و بدوی داخل بیمارستان، پس راه دورتر را انتخاب می کنی و به طرف بیمارستان پارسیان حرکت می کنی و خدارا شکر پس از سه ساعت و اندی از اولین تلفن همسرت با اعصاب خرد رانندگی و سرگردانی در اثر موانع ایجاد شده توسط پلیس راهنمایی یا بهتراست بگوییم پلیس راه بندانی به داخل اورژانس راهنمایی میشوی ولی هنوز بغض گلویت را رها نکرده است..... !!!

 

وضعیتی که شرح داده شد گرفتاری دهها و صدها انسانی است که با شتاب می خواهند به مقصد و مقصود برسند و به لطف پلیس راهنمایی به چنین سرنوشتی دچار می شوند در کنار هزاران فرد دیگر که عجله ای هم ندارند و مجبورند بی جهت کیلومترها راه اضافی طی کنند و شعار صرفه جویی در مصرف بنزین این کالای وارداتی و آلوده کننده و اقتصاد مقاومتی را تحقق بخشند و این منحصر به مسیر فوق نیست که در جای جای تهران پلیس راهنمایی با گردن کلفتی و بدون هیچ مجوز قانونی راه مردم را می بندد و به جای راهنمایی راه بندانی می کند و حتما در گوشه و کنار این شهر گرفتار تصمیمات خانخانی شما هم به چنین وضعی گرفتار شده اید.

آیا کسی هست به این وضعیت رسیدگی کند؟!  آیا شهر متولی دارد؟!  آیا به پلیس راه بندانی و رانندگی اختیار این عمل داده شده است؟!  این سلیقه است یا کارشناسی و اگر هست چرا اطلاع رسانی لازم انجام نمی شود؟!    واقعا جز پاک کردن صورت مساله و بستن راه امکان دیگری برای حل مساله نیست؟

تغییر مسیرهای اجباری

 

0 نظر برای “ پلیس راهبندانی

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.