صفحه اصلی / اخبار/ حقوق شهروندی / مرثیه ای تلخ برای دختربچه هایی با لباس عروس

ازدواج کودکان و آسیب های ناشی از آن

مرثیه ای تلخ برای دختربچه هایی با لباس عروس


مرثیه ای تلخ برای دختربچه هایی با لباس عروس

در بررسی ازدواج کودکان وآسیب‌های ناشی از آن اسبا‌ب

بهمن کشاورز

رییس اسکودا

در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب 25/9/81 ماده 1 آمده است: «کلیه اشخاصی که به سن 18 سال تمام هجری شمسی نرسیده‌اند از حمایت‌های قانونی مذکور در این قانون بهره‌مند می‌شوند».

هرچند این نکته که تیتر قوانین در سیستم قانون‌گذاری ما آیا مورد استناد می‌تواند واقع شود و باعث ترتب آثار هست یا خیر نظر مشخص و یا تصویب قانونی مشخصی وجود ندارد.

اما از آنجا که قانون گذار حکیم و علیم است، تیتر قوانین را نیز متناسب با متن آنها انتخاب می‌کند. البته در بعضی از نظام‌های حقوقی این معنا را تصریح می‌کند مثل نظام قانونی سوییس. اما به هر حال می‌توانیم از بطن قانون مورد بحث و تیتر آن اینگونه نتیجه‌گیری کنیم که کلیه اشخاص کمتر از 18 سال کودک محسوب می‌شوند.

در مورد ازدواج کودکان باید به قانون مدنی توجه کنیم که پس از سال‌ها بحث و مناقشه، بالاخره سن قابلیت صحی برای ازدواج را 13 سال شمسی قرار داد. واضح است حتی این سنی نیز نمی‌تواند عمومیت داشته باشد. اگر سن قابلیت صحی برای ازدواج را با آن چه در قانون موسوم به رشد متعاملین مقایسه کنیم، ملاحظه خواهد شد قانون‌گذار معاملات افراد زیر هجده سال را بی‌اعتبار دانسته، حال چگونه ممکن است برای ازدواج 13 سالگی کافی باشد؟ به ویژه باتوجه به اینکه ازدواج جنبه مالی و مادی هم دارد.

از طرفی در ماده 4 قانون پیش‌گفته (قانون حمایت از کودکان و نوجوانان) آمده است: «هرگونه صدمه و اذیت و آزار و شنکجه روحی و جسمی کودکان و نادیده گرفتن عمدی سلامت و بهداشت روانی و جسمی و ممانعت از تحصیل آنان ممنوع و مرتکب به 3 ماه و یک روز تا 6 ماه حبس و یا تا 10 میلیون ریال جزای نقدی محکوم می‌گردد».

این مطلب که ازدواج دختران 13 ساله و یا حتی با سن کمتر با حکم دادگاه چه آثاری بر بهداشت روانی و جسمی آنان دارد، نکته‌ای کاملا درخور تامل است. زیرا انعقاد عقد ازدواج خواه و ناخواه مجوز برقراری رابطه جنسی است. باتوجه به اینکه برای زوج از نظر حداکثری حد سنی مقرر نشده و با عنایت به  فقر شدید مالی و فرهنگی موجود در قسمت‌هایی از کشورمان این احتمال که دختران بسیار کوچک به منظور رها شدن خانواده از هزینه آنها به عقد مردان مسن درآیند بسیار است. نتیجه چنین ازدواجی فاجعه‌آمیز خواهد بود.

بنده خود پرونده‌ای را به یاد دارم که در آن به عنوان وکیل تسخیری تعیین شده بودم، طفل 7 ساله‌ای را به ازدواج جوانی 15 یا 16 ساله درآورده بودند و این بچه در نتیجه صدمات وارده فوت شده بود. البته شوهر و پدر دختر و عاقد همه به دادگاه کیفری یک جانشین دادگاه جنایی آورده شده بودند، اما این اقدامات دیگر برای آن دخترک فایده و خاصیتی نداشت.

آنچه مسلم است در این مورد نیز چون بسیاری موارد دیگر، به آموزش، کار توضیحی و فرهنگ‌سازی نیاز داریم و در عین حال مسایل اقتصادی نیز بسیار تعیین‌کننده است. به عبارت دیگر اگر افزایش جمعیت ضرورت استراتژیک باشد منظور جمعیتی است که از فرط فقر ناچار به شوهر دادن دختران کوچک خود نباشند.

والله اعلم

 

فریده غیرت

وکیل دادگستری

افراد زیر 18 سال به کودک اطلاق می‌شوند

برای مسایل حقوقی و مسایلی که به بلوغ مرتبط است در اعلامیه جهانی حقوق کودک سن 18 سال برای افراد پذیرفته شده است و زیر 18 سال به کودک اطلاق می‌شود. استثنائاتی هم برای جرم و اجرای مجازات وجود دارد اما در مورد ازدواج امری است که حتی در سنین پایین‌تر هم با اجازه ولی طفل، می‌توان دختری را به عقد کسی درآورد. این هم برای سنین 13 تا 15 سال است که در قوانین و شرع داریم.

ازدواج در سنین پایین قابل پذیرش نیست

علمای حقوق و جامعه‌شناسان و آشنایان با دردهای جامعه، ازدواج اطفال را به علت مخاطراتی که ایجاد خواهد کرد نمی‌پذیرنند. ازدواج در سنین کودکی مخاطرات جسمی و روحی را برای کودکان ایجاد می‌کند، اطفال هنوز بسیاری از مسایل را تشخیص نمی دهند، بنابراین ازدواج در سنین پایین و زمانی که انسان به رشد کافی دست پیدا نکرده و به بلوغ نرسیده است، قابل پذیرش نیست.

آیا ازدواج کودکان به صلاح جامعه است؟

در مناطق آب و هوایی مختلف شرایط بلوغ نیز متفاوت است. به‌طور کلی باید دید آیا وجود چنین تجویزی که در سنین در سنین کودکی اطفال را وادار به ازدواج کنیم، آیا به صلاح جامعه هست؟ متاسفانه دیده شده که به صلاح نیست و خواست جامعه هم در این است که انسان‌ها، خانواده‌های ناخواسته و زودهنگام به وجود نیاورند. ازدواج برای جوان‌ها باید تعریف شود، که به خاطر مسایل ظاهری که جوان را ارضا کند و مورد توجه قرار گیرد، نباشد. اما فردا و فرداهای آن روز مسوولیت‌هایی بسیار سنگین‌ به عهده آنها قرار داده می‌شود که ضررهایی را نیز ایجاد می‌کند.

کودکان در تربیت فرزند عاجزند

طفلی که در موقعیت و سن قبل از تکامل آثار جسمی و روانی را بر خود تحمیل کرده، برخلف افراد بالغ، وقتی مسوولیتی را برعهده بگیرد برایش شیرین نخواهد بود. اگر این ازدواج‌ها با جبر و فشار و ناراحتی‌های جسمی همراه و ناخواسته باشد برای افراد مضر است.، برای اینکه خانواده‌ای به وجود می‌آید که سست و متزلزل است و والدین این خانواده از تربیت بچه نیز عاجز خواهند بود. بنابراین به شخصه مانند خیلی از افراد با ازدواج در سنین کودکی مخالف هستم و با صدور اجازه برای آن هم مخالف هستم، چون ممکن است در یک برهه زمانی کوتاه بتوان نتیجه گرفت اما خانواده خوبی ایجاد نمی‌کند و در ادامه جامعه متضرر می‌شود.

آگاهی مردم وظیفه مقامات مسوول

اصولا آگاه کردن مردم وظیفه مقامات مسوول ما است. اگر مسوولین را برای اداره امور جامعه انتخاب کردیم، برای تزویر و آگاهی افکار عمومی برای تقویت اطلاعات عمومی وظیفه آگاهی مردم را به عهده‌ دارند. موقعیت‌های بسیار مناسبی هم پیش‌روی افراد قرار دارد، منبرها، مساجد و اماکن عمومی که اکثریت مردم در آن حضور دارند و سخنانی را که در مساجد رانده می‌شود، می‌پذیرند؛ بنابراین برای آگاهی عمومی باید از موقعیت‌های موجود استفاده کرد.

تمایلات ممکن کودکان به ازدواج نیز باید متعادل‌سازی شود

آگاهی عمومی در رابطه با عواقب ازدواج کودکان تاثیر بسیار مثبتی خواهد داشت. البته کودکان را خیلی راحت‌تر می‌توان آگاه کرد، اگر تمایلاتی هم به ازدواج داشته باشند، از طریق آگاه‌سازی توسط مربیان امور تربیتی در مدارس متعادل خواهد شد. مربیان نقش بسیار مهمی دارند، اگر در جهت حمایت قانونی باشد، می‌توان به آینده روشن‌تر کودکان جامعه امیدوار بود.‌

آرزو می‌کنم که مملکت ما با توجه به حکومت اسلامی به نکات مثبت قوانین اسلامی بیشتر پایبند باشند، پردازش بیشتری شود. کودکان باید ارشاد شوند و از تشکیل خانواده دور بمانند.   

 

ثریا عزیزپناه

فعال حقوق بشر

ازدواج کودکان مساله‌ای جهانی است و طبق آمارهای موجود بیش از 800 میلیون زن هستند که زیر سن قانونی‌ ازدواج کرده‌اند. این امر شامل کشورهایی مانند مالی، آفریقای مرکزی، چاد و بنگلادش می‌شود که تا 68 درصد شامل آمار ازدواج در سنین پایین هستند.

ریشه ازدواج کودکان در مسایل اقتصادی و فرهنگی نهفته است

کشور ما نیز جزو کشورهایی است که ازدواج در سنین کودکی را به صورت پراکنده دارد، استان‌هایی مانند هرمزگان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان شرقی، خراسان رضوی و تهران، جزو شهرهایی هستند که در آنها ازدواج اطفال صورت می‌گیرد. به دلیل تبعاتی که ازدواج کودکان برای خانواده‌ها می‌تواند داشته باشد، این اتفاق رو به افزایش است. بخشی از این ازدواج‌ها به طور قطع ریشه در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم کشورمان دارد.

دختر باید قبل از باز شدن چشم و گوشش به خانه بخت برود

ازدواج برخی خانواده‌ها با هدف گسترش خانواده و پیوند بین خانواده‌ها انجام می‌شود. پیوندها و ماندگاری ثروت در خانواده و ارتقای پایگاه اجتماعی از طریق ازدواج نیز می‌تواند انگیزه عده‌ای دیگر برای ازدواج کودکان باشد. گروهی از خانواده‌های ایرانی نیز به خاطر نداشتن شرایط مناسب، به منظور جلوگیری از فرار دختران از منزل، با هدف پیشگیری از این رخداد، شرایط ازدواج دختربچه‌ها را ایجاد می‌کنند،؛ یا گاهی روشی را انتخاب می‌کنند که دختر تا زمانی که چشم و گوشش باز نشده باشید ازدواج کند؛ در غیر این‌صورت عواقب خوبی را منتظر دخترانشان نمی‌دانند. مورد دیگر نیز، ترس از عدم ازدواج است، که می‌ترسند اگر دخترانشان در سنین پایین موفق به ازدواج کردن نشوند دچار تجرد قطعی شود.

دختران کم سن و سال وجه‌المصالحه‌ بزرگترها

مصداق این مساله را در بیانات یکی از مسوولین می‌توان دید، خانم خزعلی که اشاره می‌کنند سن دریافت مدرک دیپلم را باید به 15 سال و دریافت لیسانس را به 18 سال، تقلیل داد. این را به خاطر جذب خواستگارهای بیشتر و کمک کردن به اینکه دختران هم تحصیل داشته باشند، هم دارای شرایط ازدواج و دارای خواستگار باشند؛ بیان کرده‌اند. این بحث روی کشور خودمان است که دختران کم سن و سال را به عنوان وجه‌المصالحه‌ای که بزرگترها انجام دادند، قرار می‌گیرند. وجه‌المصالحه یا خون‌بس مواردی هستند که در کشور ما وجود دارند. آداب و رسوم و طرز تفکر افراد، به مسایل فرهنگی اجتماعی مرتبط هستند.

خانواده‌های دهک‌های پایین دختران را از خانواده کسر می‌کنند

تنگناهای معیشتی، اهرم‌های فشار به خانواده، برای کم کردن نان‌خورها‌ و گشایش مالی برای خانوا‌دهایی که جزو دهک‌های پایین درآمدی هستند تبعات اینچنینی را ایجاد می‌کند که دختران را با شوهر دادن از خانواده‌هایشان کسر کنند.‌

گرفتن شیربها که خیلی جاها در ازدواج زنان ایرانی با اتباع غیرایرانی شاهد آن هستیم، بحث کالایی بودن زن را نیز مطرح می‌کند. خانواده‌ها دخترانشان را به صورت شرعی به منبع درآمدی برای خود تبدیل می‌کنند. متاسفانه مسایل اجتماعی و فرهنگی، ازدواج کودکان را برای خانواده‌ها قابل پذیرش و به امری عادی تبدیل کرده است.

ازدواج وسیله آسودگی خاطر خانواده‌ها

طبق آمار منابع رسمی از اعلام میزان بی‌سوادی مطلق و کم‌سوادی در بین افراد جامعه که آمارهای میلیونی را نمایش می‌دهد، همین‌طور حاشیه‌نشینی و مهاجرنشینی که 11 میلیون و به عبارتی 15 میلیون را نشان می‌دهد؛ وضعیت فرهنگی جامعه چنین می‌شود که پیش رو داریم. 5 میلیون و 500 هزار نفر ایرانی از سال 85 تاکنون مهاجرت کردند که بیشتر آنها مقصدشان تهران و البرز است، که در این صورت بیشترین فشار به این استان‌ها وارد می‌شود. مهاجرت و غربت‌نشینی و روی آوردن به فضاهای بزرگتر که شرایط بسیار متفاوتی را برای افراد خانواده به خصوص دختران فراهم می‌کند؛ همین عدم‌تجانس و هماهنگی است که تبعات منفی را روی دختران به جا می‌گذارد و خانوارها می‌خواهند که خیال خود را راحت کنند، بنابراین ازدواج را تنها وسیله برای این آسودگی خیال فرض می‌کنند.

سالانه 1000 تا 1100 کودک زیر 15 سال مطلقه می‌شوند

اگر بخواهیم دلایل را خلاصه کنیم، عوامل فرهنگی و اجتماعی ناشی از چرخه فقر وقتی مستتر است، در خانواده‌ای با مادربزرگ 35 یا 36 ساله مواجه می‌شویم. در مناطق محدودی هم ازدواج کودکان بر اساس آداب و سنن بین افراد باب شده است، که می‌خواهند دختران را به خانه بخت بفرستند تا هر چه سریع‌تر از شر احتمالی که گریبان‌گیرشان خواهد شد، خلاصی یابند.‌

از سال 83 تا 93 به‌طور متوسط هرسال 1000 تا 1100 کودک که 10 تا 14 ساله هستند، به تعداد مطلقات اضافه می‌شوند و این آمار رو به افزایش است. آمار 6/4 درصدی به 9/8 درصد خواهد رسید و می‌توان گفت تقریبا دوبرابر آمار طلاق اتفاق می‌افتد.

آیا کودک توان اداره زندگی را دارد؟

در کردستان شاهد 10 مورد ازدواج زیر 10 سال بودیم که آمارش اخیرا به دستمان رسیده است. باتوجه به شرایط و پیچیدگی‌ها و باتوجه به تاثیری که گروه همسالان بر افراد دارد، چگونه می‌توانیم از کودک انتظار داشته باشیم که به یک زندگی سر و سامان دهد؟ کسی که هنوز دوران کودکی‌اش تکمیل نشده و از لحاظ رشد جسمی، جنسی و عاطفی تکامل نیافته و هیچ کدام از حوزه‌های زیستی‌اش تکمیل نشده، توان اداره زندگی را ندارد.

قانون‌گذاری که اجازه رانندگی را از افراد زیر 18 سال سلب می‌کند، به شهروند زیر 18 سال اجازه برداشت و افتتاح حساب در بانک‌ها و موسسات بانکی را نمی‌دهد _به دلیل اینکه تصور قانون‌گذار بر این است که این شهروند از نظر عقلایی و رشد در تصمیم‌گیری، به مرحله‌ای نرسیده است که قادر باشد منابع مالی و فردی خود را رهبری کند_ اما در بحث مهم، جدی و تاثیرگذار ازدواج که امورات جاری فرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ چگونه اجازه را به خانواده سپرده است؟

طلاق، اعتیاد و بیماری نتیجه ازدواج کودکان

خانواده نهادی بسیار پرکارکرد است، فرزندآوری و فرزندپروری اموری هستند که جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهند. تا چند سال گذشته سن ازدواج 9 سال بود که اکنون 13 را برای دختر و 15 سال را برای پسر افزایش دادند. در تفاوت ماهوی، به عنوان قانون‌گذار چگونه است که اجازه می‌دهید کسی در 13 سالگی ازدواج کند، اما اجازه رانندگی نداشته باشد؟ این جایی است که ناهماهنگی اتفاق افتاده، چراکه از کودکانی در این سنین انتظار نمی‌رود که افراد مفیدی برای خانواده‌های خود باشند.

هیچ وقت زنان جدی گرفته نمی‌شوند، اگر قانون‌گذار برای زن نقش فعال متصور می‌شد، نتیجه این نیود. کودک زیر 18 سال توان اداره زندگی توام با همزیستی که در آن پاسخگوی عواطف همسرش باشد؛ همین‌طور در آن زایمانی سالم باشد را ندارد. تبعات ازدواج در سنین کودکی طلاق است، که اعتیاد، بیماری و کج‌رفتاری را نیز موجب می‌شود.  

0 نظر برای “ مرثیه ای تلخ برای دختربچه هایی با لباس عروس

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.