صفحه اصلی / اخبار/ عدالتخانه / عدلیه وآفتابه دزد ، یک نوشته و چند نکته

نامه سرگشاده

عدلیه وآفتابه دزد ، یک نوشته و چند نکته


عدلیه وآفتابه دزد ، یک نوشته و چند نکته

 

قاضی دادگستری ـ محمّدجواد رهسپار

شبی جناب آقای شاپور اسماعیلیان که ایجانب نادیده ارادت خاصی به ایشان دارم ، در پیامی حقیر را مورد لطف قرار داده و به مناسبتی به این جمله اشاره کرده بودند که از قدیم گفته شده : عدلیه برای آفتابه دزدهاست!سالها پیش یک سریالی پلیسی جذاب از تلویزیون پخش می شد به نام «کارگاه علوی» من در آن زمان با آنکه سن زیادی نداشتم اما میدیدم و می فهمیدم که در آن سریال وقتی کار گاه علوی به حقیقت بسیاری از جنایت ها پی می برد در نهایت رییس شهربانی شاهنشاهی یا سایر مقامات عالی رتبه آن زمان او را از افشای حقیقت منع کرده و حتی در پایان آن سریال مزد زحمات او را با تبعید وی یا اخراجش  ـ دقیق به خاطر ندارم ـ دادند! اکنون سال ها از آن زمان گذشته و اینک به مناسبتی با عاریه گرفتن از تعبیری که جناب اسماعیلیان به کار برده بودند ، ذکر مطلبی را مناسب دیدم . در حدود سه سال قبل وقتی دادیار دادسرا بودم و به تازگی کار قضایی را شروع کردم ، روزی پرونده ای راجع به قاچاق کالا به اینجانب ارجاع شد. به رسم قضات تازه کار و جوان و بی تجربه فوراً از استاد خویش که از قضات فاضل و شریف دادگستری قم بود راهنمایی خواستم ـ آن زمان در شهرستان مهر استان فارس خدمت می کردم ـ  و استاد من مفاد رأی وحدت رویه ای را یاد آوری کرد که به موجب آن چنانچه امثال کالا در بازار به وفور یافت شود و مرتکب از قاچاق بودن آن اطلاع نداشته و به میزان مصرف شخصی وی بوده ودر مناطق مرزی نیز نباشد ، موضوع از شمول عنوان قاچاق خارج است. قاچاقچی! این پرونده همچون بسیاری دیگر از مردمان محروم و فقیر جنوب کشور بود که با خرید تعدادی آب میوه و چای و مواد غذایی از شهرستان مجاور و فروش آن در مغازه خود امرار معاش می کرد ،اما این بار به چنگ قانون افتاده بود ! من با راهنمایی استاد و استماع اظهارات وی قراری مستدل نوشتم و دستوررفع توقیف از خودرو و کالا را نیز دادم . پرونده برای اظهار نظر نزد همکار محترم رفت اما ایشان با این استدلال که مصرف شخصی فقط شامل چند آب میوه و یک پاکت چای و ....است با قرار منع تعقیب مخالفت کردند و این داستان بارها و بارها تکرار شد و وقتی من متهم و خانواده نگران و بخت برگشته را توجیه می کردم که دادیار حق مخالفت با دادستان را ندارد و درصدور قرار نهایی تابع اوست ، به ناچار متهم و خانواده اش برای التماس و اظهار مشکلات بیشمار خود نزد ایشان می رفتند و مدتی بعد همکار محترم از من خواست تا متهم و کسان اورا ازتصمیمات ایشان مطلع نکنم ! جهت اطلاع خوانندگان گرامی باید عرض کنم که در شهرستان مجاور کالاهای قاچاق به صورت کلان و انبوه در مغازه ها نگهداری می شد و مقامات مسئول نه توان و نه قصد برخورد و مقابله با آن را نداشتند . آری « عدلیه برای آفتابه دزدهاست» این چنین است ! و البته که قصد  ندارم تا زحمات قضات شریف و مجموعه دستگاه قضایی در برخورد با مفاسد کلان اقتصادی را نادید بگیرم ، اما معتقدم که قضات نباید فرشته عدالت کور باشند . اکنون که این سطور را می نویسم دومین سالگرد فوت دکتر ناصر کاتوزیان است و نباید فراموش کنیم که این مرد بزرگ که خود قاضی نیز بوده است چه زیبا می گوید که « قضات دو گروه اند : برخی فقط قانون را اجرا می کنند و می گویند اگر قانون ناعادلانه است قانونگذار مسئول است و ارتباطی به ما ندارد ولی گروه بزرگتر دیگری این دغدغه را در ذهن دارند که به عنوان یک انسان متفکر می بایست در این موارد نقشی داشته باشند و این طور نیست که فقط اطاعت کنند چرا که این روحیه ای است استبدادی که تاریخ به ما تحمیل کرده است » به ما فرمان می دهند و باید اطاعت کنیم و برای خود شأنی قائل نیستیم » (صور اسرافیل شماره 56 ) . سخن من آن است که چطور میشود نگهداری انبوه و چند تنی کالا های قاچاق در مجاورت فرماندهی انتظامی و دادگستری شهرستان نادیده گرفته شود اما وقتی همین کالا به مقدار اندک  و ناچیز از سوی مردم فقیر و بیکار منطقه خریداری می شود در راه توسط مأموران انتظامی به عنوان کالای قاچاق توقیف شده و حامل آن به مجازات ضبط کالا و جزای نقدی محکوم می شود ؟! و شاید این داستان را مردمان شریف بسیاری از نقاط کشور که مرز نشینین و محروم هستند درک کرده باشند .برای مبارزه با قاچاق باید تحلیل گران اقتصادی و حقوقی به کار گرفته شوند ، قانونی خوب در مجلس وضع شود و از همه مهمتر دولت در اجرای آن مصمم باشد و همگان در برابر آن یکسان باشند و قضات شریف دادگستری نیز باید به نقش عرف و شرایط و اوضاع و احوال ارتکاب جرم آگاه باشند و فرشته عدالت را دارای چشمان باز و بصیر بدانند و ببینند وگرنه همان حکایت می شود که گفتیم : فرشته کور عدالت و مجازات آفتابه دزد ها ! و اما چند نکته که ضمیمه این یادداشت است :

نکته اول سلیمان و مور! : در شماره 52 هفته نامه صور اسرافیل  ودر مطلبی با عنوان « اندیشه ورزی رفع مشکلات آپارتمانی» به قلم آقای دکتر رضا زرعی ، مطالبی خلاف واقع به اینجانب نسبت داده شده که حق پاسخگویی برای خود را محفوظ دانسته و اولیای محترم این هفته نامه وزین نیز طبق قانون مطبوعات مکلف به چاپ آن هستند! توضیح آنکه اینجانب در یادداشتی با عنوان « تنظیم روابط همسایگان و پرهیز از ضمانت اجرای کیفری  » در شماره 48 هفته نامه صور اسرافیل به نقد پیش نویس لایحه نحوه اداره و بهره برداری از آپارتمان ها پرداختم که در معاونت حقوقی قوه قضاییه تنظیم و در حال آماده شدن جهت سیر مراحل تصویب است . اما آقای دکتررضا زرعی  همچون عصای موسی کلیم الله« قلم را که بر صفحه کاغذ گذاشته اند اژدها شده و تمام سحر و جادوی قلم اینجانب را یکسره باطل کرده اند! و اینجانب را به خلاف « دل آگاه و صاحب ذوق و اندیشه » و قلم ایجانب را نیز «موشکافانه و صریح» دانسته و در نهایت «دوست نادیده» خود خطاب کرده اند ! آری تعابیری بود که ایشان به خلاف به اینجانب نسبت داده اند و اکنون که یقین دارم جز حسن ظن و گمان نیک ایشان مسبب این گناه نبوده عرض میکنم که جناب آقای دکتر رضا زرعی عزیز به قول مرحوم رهی معیری «کاش بودندی به گیتی استوار و دیر پای ، دوستان در دوستی ، چون دشمنان در دشمنی !!!»اگر یک دوست نادیده این چنین در حق من لطف و محبت کرده اند دوستان حاضر دیگر چه میکنند ؟! حقا که این محبت شما مصداق همین شعر است که عرض کردم و دوستی شما دوست نادیده ام ـ که البته دوست خواندن اینجانب از سوی شما جز از بزرگ منشی شما نیست  ـ چون دشمنی دشمنان سخت و استوار است.! و حافظ شیرازی نیز نیک گفته است که : « نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست ، سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش ! »

نکته دوم راستی چرا ادبیات ؟: در خصوص نقش ادبیات در علم حقوق  سخن بسیار گفته شده و ذکر یک خاطره را نیز خالی ازوجه نمیدانم. روزی کسی از استادم جناب بهادر بهزادی ـ این وکیل شریف و خوش نام استان فارس که از قضا شرافت و خوش نامی ایشان موجب رد صلاحیت ایشان در انتخابات هیات مدیره کانون وکلای فارس نیز شده است !ـ پرسید که رمز موفقیت در علم حقوق و مشاغل حقوقی چیست ؟ من انتظار داشتم که ایشان فوراً لیستی از کتب فقهی و حقوقی به زبان های مختلف را تهیه و اعلام کنندکه باید به جد وجهد آنها را مطالعه کرد . اما پاسخ ایشان این بود: ادبیات ! و سپس چنین توضیح دادند که ریشه بسیاری از قواعد حقوقی را در ادبیات پر بار کشورمان  میتوان دید اما به زبانی لطیف و شیرین ، همان زبانی که بسیاری از فقها و حقوق دانان از آن بی بهره اند . فوراً به یادم آوردم که زنده یاد دکتر ناصر کاتوزیان رحمته الله علیه ، نیز در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در سال 1384 مضمون همین مطلب را بیان کرده بودند که برای فهم قواعد خشک فقهی و حقوقی از زبان شیرین فارسی و شعر و نثر و ضرب المثل های بی شمار آن کمک گرفته اند . روانت شاد استاد ، هنوز متن کتابهایت همان شیرینی ادب فارسی را به همراه دارد و کام تلخ دانشجویان و علاقه مندانت را شیرین میکند .حال می گویم که شاهد مثال دیگری برای اثبات ادعای جناب بهادر بهزادی دارم و آن نوشته های دکتر رضا زرعی است . به نظرم رمز موفقیت ایشان تسلط بر ادبیات شیرین فارسی است . کافی است چند سطر از نوشته های ایشان را در هر کجا یافتید بخوانید تا به تسلط ایشان بر زبان فارسی و علم حقوق آگاه شوید .

نکته سوم یک مدرسه ، یک هفته نامه : مدت ها ست که اهالی حقوق مدرسه ای تاسیس کرده اند به نام «مدرسه حقوق» که به همت و پایمردی آقایان انوری زاده و دکترتقی خانی تا شماره پنجاه به نام« خبر نامه کانون وکلای دادگستری استان اصفهان» و از آن پس با نام «مدرسه حقوق» چاپ و منتشر شد و مدتی انتشار آن متوقف و مایه دلتنگی و نگرانی مشتاقان شد و سپس از شماره 91 دو یار دیگر آقایان دکتر نصیران و دکتر محمدی ادامه چاپ و نشر آن را به عهده گرفتند تا به قول سردبیر محترم در شماره 91 این نشریه مأمن و پایگاهی برای نسل سوم حقوقدانان باشد . همان نسلی که «نام نیک پیشینیان خود و بزرگان را نهان نمیسازد و به گران سنگی و ارجمند بودن میراث رسیده از دو نسل قبل باور دارد ولی به میراث آن بسنده نمیکند و خواهان تحول در فکر حقوقی و پیشرفت آن است» ( سخن سردبیر صفحه 4و5) . اما اکنون مدتی است که اهالی حقوق علاوه بر گام نهادن در مدرسه حقوق ، صاحب یک هفته نامه وزین نیز شده اند ، هفته نامه ای که اگر چه حقوقی ـ اقتصادی است، اما با احترام بسیار برای اهالی اقتصاد،رنگ حقوقی آن بیشتر است و نام آن یادآور سالهای دور .«صور اسرافیل» که مشاورانی دارد صاحب نام و فکر و همکارانی دارد صاحب ذوق و قلم و بیش از از هر کس باید به صاحب امتیاز و عوامل اجرایی آن تبریک گفت و تشکر کرد و از اهالی حقوق باید خواست تا با درج مقالات و پشتیبانی از آن ، تولد این هفته نامه را به فال نیک بگیرند و من آرزو می کنم که بزودی در شماره صدم آن از آقای دکتر سید محمد علی دادخواه بخواهیم تا همان گونه که بر «شماره صدم مدرسه حقوق» مقاله ای با عنوان « چون  که صد آید نود هم نزد ماست» نوشته اند ، نوشته ای نیز به پاس انتشار شماره صدم «هفته نامه صور اسرافیل» بنویسد و چشم اهالی این نشریه و حقوقدانان را روشن کنند . و باز چون آرزو بر جوانان عیب نیست ! آرزو میکنم که روزی انتشار شماره هزارم این هفته نامه را نیز جشن بگیریم . در پایان این نوشته را بدون شرح به آقای دکتر رضا زرعی تقدیم می کنم .با تقدیم این شعر که  ، برگ سبزی است تحفه درویش ، چه کند بینوا همین دارد.

 

0 نظر برای “ عدلیه وآفتابه دزد ، یک نوشته و چند نکته

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.