صفحه اصلی / اخبار/ حقوق و اقتصاد / رویکرد نخبگان در قطع ارتباط با لایه­ های متفاوت اجتماعی

رویکرد نخبگان در قطع ارتباط با لایه­ های متفاوت اجتماعی


دکتر سهراب دل انگیزان عضو هیأت علمی گروه های اقتصاد و کارآفرینی دانشگاه رازی
رویکرد نخبگان در قطع ارتباط با لایه­ های متفاوت اجتماعی

 

استیون هاوکینگ فیزیکدان مشهور به تازگی در خصوص موضوع رأی مردم انگلستان برای خروج از اتحادیه اروپا و نیز انتخاب آقای ترامپ را به عنوان  ریاست جمهوری آمریکا، نشانه­ای از دوری گزیدن نخبگان از جامعه مدنی و انتقام لایه­های متفاوت مردمی که از رفتارهای نخبگان در 30 سال اخیر ، تفسیر کرده و گفته است:

نخبگان باید رفتارشان را اصلاح کرده و تغییر دهند و به سوی لایه­های متفاوت مدنی بپیوندند.

آیا این نوع نگرش به رابطه نخبگان و جامعه مدنی صحیح است؟ این یادداشت بحثی در این حوزه است:

نکته: هوشمندان، دانشمندان و نخبگان علمی و مهندسی در قرن بیستم به بعد جریان تولید کالاها و خدمات را با رشدی بسیار بالا به سطحی رساندند که نتیجه این رشد، افزایش سطح درآمد جامعه و کاهش فقر و بالا رفتن رفاه اجتماعی بود، به گونه­ای که از دهه 60 میلادی به این سو همه شاخص­های متفاوت انسانی در همه کشورهای جهان به شدت رشد قابل قبول نشان می­دهند. سطح و عمق فقر کاهش یافته است. مرگ و میر بر اثر فقر کاهش یافته است، سواد و آموزش به عنوان یک کالای عمومی در اختیار همه مردم قرار گرفته است و فرصت­های ارتقاء و پیشرفت در همه لایه­های اجتماعی به وجود آمده است. این پیشرفت­ها در قاره آمریکا و اروپا و آسیای جنوب شرقی بیش از جاهای دیگر جهان قابل مشاهده است. ولی چرا با وجود این همه نتایج مثبت، دخالت نخبگان و پرورش استعدادهای درخشان برای کمک به اقتصاد و رفاه، همچنان استیون هاوکینگ این مسأله را طرح می­کند؟

تحلیل: موضوع این است که از دهه 90 به این سمت سرعت جهانی سازی و هوشمند شدن فرآیندهای تولیدی از تعادل رشد طبیعی خودش خارج شد. با مسابقه و رقابت شدید هوشمند کردن فرآیندهای تولید هر بار و با سرعتی بالا، همه لایه­های فرآیند تولید به سمت هوشمند شدن، رباتی شدن و حذف نیروی فیزیکی انسانی شدت گرفت. این کار باعث شد تا بخش بزرگی از شغل­های تولیدی از دست بروند و جای انسان­ها را ربات و ابزارهای هوشمند بگیرد. در این فرآیند، تمامی طبقات متوسط و پایین دست جامعه باید به شدت خودشان را با شرایط در حال تغییر فرآیندهای تولید تطبیق داده و همواره شغل خود را عوض کنند، مهارت بیاموزند و در اضطراب اصلاحات بعدی و آینده باشند. این فرآیند اصلاح و تغییر مداوم که به نام بهبود مستمر به یک رقابت و مسابقه برای تولید محصول و ثروت بیشتر تبدیل شده است، هر بار افراد با مهارت­های متوسط و کم را حذف و به جای آن­ها ماشین هوشمند به کار می­برد. این فرآیند با شرایط برون سپاری بین­المللی و مسطح شدن جهان از طریق تکنولوژی­های ارتباطی که مثلاً می­شود منشی یک پزشک آمریکایی را در هندوستان استخدام کرد و از همانجا مشتریان و فعالیت­ها را هدایت کرد، شدت  بیشتری پیدا کرده است.

نتیجه محتوم این فرایند این بودکه طبقات پایین اجتماعی در نیمه دوم قرن بیستم شغل­های خود را از دست دادند و طبقات متوسط و کارشناسی معمولی نیز در همین ربع قرن اخیر تا 2025 انتظار می­رود که شغل­هایشان را از دست بدهند و لازم است به فکر کارهای جدیدی باشند.

سؤال این است که آیا این همین طبقات پایین و متوسط اجتماعی از نظر مهارت، جایگاه شغلی و درآمد هستند که جریان دموکراسی و انتخاب رهبران کشورها انجام داده و رأی می­دهند تا رهبران آینده انتخاب شوند؟ پاسخ مثبت است.

این طبقات اجتماعی مشاهده می­کنند که نخبگان و دانشمندان محصولاتی دانش بنیان و ابزارهایی هوشمند تولید می­کنند که در اختیار طبقات ثروتمند و صاحب سرمایه و مالکان کارخانجات تولیدی هستند. و این مالکان و ثروتمندان نیز از این ابزارها برای تولید ثروت بیشتر استفاده می­کنند و فکری به حال طبقات پایین دست و متوسط جامعه نمی­کنند. قبلاً در قرن بیستم، ثروتمندان به این طبقات به عنوان جامعه خریداران محصولاتشان نگاه می­کردند و نگران افکار و سطح زندگی و قدرت خریدشان بودند، ولی در جهان مسطح شده امروزی و بازار بزرگی که در اختیار همه از طریق جهانی شدن قرار گرفته است، اضطراب ثروتمندان جهان برای فروش محصولاتشان کمتر شده و در مقابل اضطراب طبقات متوسط و پایین برای حفظ موقعیتشان به شدت افزایش یافته است. این یک شکاف بزرگ بین احساس خطر طبقات متوسط و پایین اجتماعی و طبقات بالای جامعه به وجود آورده است. در این شرایط چه چیزی بیش از همه قابل مشاهده خواهد بود؟ پوپولیسم، بنیادگرایی، تعصب و مخصوصاً نفرت از مهاجرانی که به علت شرایط سخت قبلی حاضرند تا با دستمزدهایی بسیار پایین، همان کارهای سطح پایین جامعه را انجام دهند که قبلاً افراد محلی و بومی با درآمدهای بالاتر و یا شرایط بهتر شغلی انجام می­دادند. این یعنی شکل­گیری جریان­های مبتنی بر تعصب اجتماعی، خشونت بر علیه مهاجران و البته انتقام­گیری از ثروتمندان.

با این توصیف باید گفت نتیجه رفتار 50 سال گذشته نخبگان و دانشمندان، یک انحراف بزرگ در جامعه به وجود آورده است. این انحراف از یک سو سطح زندگی کل جامعه را بالا برده است، ولی با تغییر فرآیند تولید و هوشمندسازی آن، محل شغل­های متوسط و پایین را تهدید و لذا اضطراب طبقات اجتماعی متوسط و پایین را برای زندگی آینده افزایش داده است. لذا در فرآیند دموکراسی و انتخاب­های اجتماعی این گروه­های خاموش اجتماعی از طریق یک فرآیند خاموش ولی مؤثر، عملاً به کسانی و فرآیندهایی رأی داده و یا خواهند داد که این فرآیند را حفظ کنند، کاهش دهند و یا این گروه تقریباً کم تأثیر در فرآیندهای قبلی جامعه را به یک گروه تأثیرگذار تبدیل کنند.

نتیجه­ گیری: حال باید گفت نخبگان برای نیمه اول قرن بیست و یکم، چند وظیفه اصلی دارند، یکم کاهش رشد هوشمندسازی فرآیندهای تولید به حدی که گروه­های دیگر اجتماعی به آنها برسند و جا نمانند. دوم هوشمندسازی و تحول در فرآیندهای بهبود شرایط زندگی طبقات متوسط و پایین و به کار گیری افکار، ابزار و هوشمندی در راستای جبران این عقب ماندگی و کاهش اضطراب اجتماعی این گروه­ها.

اگر این فرآیند در اتاق­های فکر کشورهای بزرگ و شرکتهای بزرگ چند ملیتی درک و اصلاح شود، می­توان به آینده امیدوار بود؛ ولی اگر این فرآیندها نادیده گرفته شوند، باید منتظر تحرکات خطرناک اجتماعی و جنگ­های بزرگ در سطح جهان بود.

 

0 نظر برای “ رویکرد نخبگان در قطع ارتباط با لایه­ های متفاوت اجتماعی

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.