صفحه اصلی / اخبار/ چارسو / تقدیم به پایه گذار بخش خاطره ها در گذر زمان ...

تقدیم به پایه گذار بخش خاطره ها در گذر زمان ...


بی مهری که در فیلم آقای حاتمی کیا، گریبان گیر حاج حیدر (آقای پرویز پرستویی) بادیگاردی که سال ها در خدمت نظام و مقامات آن بوده و سرانجام مبغوض آنان شده و منجر به تعلسق در انجام وظیفه و در نهایت باعث شهادت وی می گردد، در کشورهای جهان سوم سابقه دیرینه دارد و در ایران هم ساری و جاریست و به تاسی از این فیلم به ذکر خاطره و تجربه قضایی می پردازم که قضات و وکلای جوان بدانند که خدمت در عدلیه و چه فراز و نشیب هایی به همراه دارد.

دادرس دادگاه عمومی بخش جعفرآباد قم ـ محمدجواد رهسپار                                                                                                                                                                                                                            

ابتدا لازم می دانم از همکار محترم سابق و وکیل دادگستری کنونی ، جناب آقای شاپور اسماعیلیان که بخش خاطره ها در گذر زمان ، به همت و خوش فکری ایشان در هفته نامه صور اسرافیل پایه گذاری شده است ، تشکر کنم و تأسف و تأثر خود را از اینکه دادگستری قدر چنین قضات شایسته ، پاکدامن و شجاع و عالمی را ندانسته ، اعلام کنم . البته این درد ، دردی مزمن است و سابقه ای طولانی دارد . وقتی کتاب خاطرات دکترناصر کاتوزیان و دکتر محمود آخوندی را می خوانم  ، تأسفم دو چندان می شود که چرا دادگستری باید خود را از وجود پر برکت چنین قضاتی محروم کند ؟ همچنین باید از استاد زنده یاد دکتر باستانی پاریزی نیز یاد کنم که در مقدمه ی کتاب خاطرات دکتر محمود آخوندی به حق گفته است که تکمیل تاریخ سیاسی و اجتماعی یک کشور وقتی ممکن است که دو گروه خاطرات خود را بنویسند و بدون ترس از سانسور و عوارض بعدی ، آن را منتشر کنند و این دو گروه اطبا و قضات هستند و من وکلای دادگستری را نیز به این دو گروه اضاف می کنم که سینه ی آنان هم محرم اسرار و رازهای بسیاری است  . اگر چه « مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز ...». به خواننده گرامی توصیه می کنم که مطالعه این مقدمه زیبا و عبرت آموز را در کتاب نیم قرن در دادگستری زنده یاد دکتر محمود آخوندی از دست ندهند ، هرچند که با فوت ایشان این کتاب متأسفانه تجدید چاپ نشده است . مطلب دیگری که ذکر آن به عنوان مقدمه واجب است آنکه بیان خاطرات و تجارب از کسی پسندیده است که صاحب تجربه و دنیا دیده باشد مانند جناب اسماعیلیان و سایر بزرگان و نوشتن خاطره از سوی یک قاضی آزمایشی ! شاید نوعی خودستایی و خود بزرگ بینی محسوب شود ، اما بزرگان و اساتید باید قلم عفو بر تقصیر این کوچک ترین عضو دستگاه قضا و جامعه حقوقی بکشند . و امیدوارم که وکلا و قضات شایسته و صاحب تجربه و دنیا دیده خاطرات خود را بنویسند . چنانکه مرحوم دکتر رضا نوربها نه ازباب خاطره نویسی ، بلکه از باب تذکر پیرامون نحوه تفسیر غلط قوانین جزایی سال ها پیش خاطره ای از صدور حکم شلاق برای ایشان از سوی دادگاهی را نوشت که در آن از باب تخفیف و تبدیل مجازات می خواستند ایشان را شلاق بزنند ! و خوشبختانه در نهایت این حکم نقض شد و رو سیاهی به به زغال ماند که حتماً بزرگان جریان آن را شنیده و خوانده اند... به روان پاک دکتر ناصر کاتوزیان و دکتر محمود آخوندی و دکتر رضا نوربها که سوابق قضایی آنها بیش از هر چیز موجب فخر دادگستری است ، درود می فرستم و علو درجات آنان را از خداوند منان می خواهم .

پرده اول : أکل میته،

اوایل فروردین یا اردیبهشت  سال 1392 بود که درسمت دادیار آزمایشی دادسرای عمومی و انقلاب مُهر از شهرستان های استان فارس شروع به کار کرده بودم .مُهر آزمایشی بر پیشانی این دادیار تازه کار ، به تازگی نقش بسته بود ! وهنوز هم نمی دانم که مستند صدور احکام آزمایشی برای قضات کدام قانون است ؟ ! از دفتر رییس کل دادگستری استان تماس گرفتند که آقای رییس کل قصد دارند با دادیارانی که در سال 1392 به تازگی شروع به کار کرده اند ، دیداری داشته باشند . به زودی جلسه برگزار شد . حدود بیست نفر از دادیاران تازه کار و جوان و بی تجربه به دیدار یک رییس کل دادگستری شتافته بودند که دارای مدرک دکتری در رشته حقوق بود . بعضی سابقه وکالت یا کارآموزی وکالت را داشتند و بعضی هم تازه از دانشگاه و کار آموزی فارغ شده و اینک به کسوت یک قاضی در آمده بودند . جلسه شروع شد و آقای رییس کل خیر مقدم گفت و از تجارب خود در دوران  قضاوت و نحوه ی اخلاق و رفتار و برخورد یک قاضی با مردم و ضرورت تکریم ارباب رجوع سخن گفت . اما در همان جلسه جملاتی بیان شد که معلوم بود که قصد آن « کشتن گربه دم حجله» است !. ایشان فرمودند که (نقل به مضمون) انتصاب شما و به طور کلی دانشگاهیان به منصب قضا از باب ضرورت و أکل میته است و در صورت حضور و کفایت مجتهدان جامع الشرایط ، قضات غیر مجتهد باید ترک پست کرده و النهایه مجری اجرای احکام یا منشی آنان باشند. همچنین بیان شد که در دوران آزمایشی پرونده گزینشی قضات مفتوح است و چشم ها و گوش هایی در کارند تا ناشایستگان را شناسایی و معرفی کرده تا زمینه ی اخراجشان به راحتی فراهم شود . چرا که برای اخراج یک قاضی آزمایشی نیازی به تشریفات زاید مانند قضات رسمی (دائمی) نیست !. با این بیانات ترس را می شد در نگاه دادیاران تازه کار دید . و در نهایت ایشان فرمودند که چون ما قاضی جامع الشرایط نیستیم و از باب ضرورت و أکل میته منصوب شده ایم ، نباید توقع داشته باشیم که امکانات رفاهی در حد آنان داشته باشیم ! باید قناعت کرد و به مال مردم چشم ندوخت . آن جلسه فقط یک جلسه سخنرانی بود و نه جلسه ای برای تبادل نظر و پرسش و پاسخ . یک نفر سخنران بود و دیگران مستمع ، آن هم در حالی که موضع سخنران و مستمع از زمین تا آسمان تفاوت داشت . یکی رییس کل دادگاههای آن استان که بسیاری از تصمیمات مرکز حسب گزارش یا اراده ی او اتخاذ می شد و دیگران قضات آزمایشی تازه کار ! بنابراین در آن شرایط طبیعی بود که کسی توان پاسخ را نداشته باشد . مدتی گذشت و ایشان به پاس خدمات شایسته و حسن خلق ارتقا یافتتند و اکنون در جمع مسئولان عالی قوه قضائیه حضور دارند ولی ذهنم همچنان در پی یافتن پاسخی برای آن استدلال است که اگر چه ما قاضی جامع الشرایط نیستیم ولی همان کار آنان را مگر انجام نمی دهیم ؟ آیا عذر انتصاب قضات از باب أکل میته برای عدم تأمین معیشت کسانی که قرار است با جان و مال و عرض مردم سر و کار داشته و راجع به آن تصمیم بگیرند ، موجه است ؟ این سؤال و خاطره زمانی به یادم آمد که خواندم دکتر حسین میر محمد صادقی که زمانی در قوه قضائیه و اکنون در مجمع تشخیص مصلحت نظام سمتی دارند ، بیان کرده بودند که قضات دچار مشکلات معیشتی هستند . همچنین در کتاب خاطرات دکتر محمودآخوندی  هم خواندم که در دوران پیش از انقلاب نیز حقوقی که وزارت دادگستری به قضات می داده به مراتب کمتر از حقوقی بود که وزارت دارایی به مستخدمان خود پرداخت می کرده است . اما عشق به دادگری و عدالت گستری اگر باشد ، حقوقی غیر مکفی به چشم نمی آید ولی این عذر از مسئولیت حاکمان و کارگزاران حکومت در عدم تأمین معیشت قاضی می کاهد ؟

پرده دوم : الگوی بچه مسلمان ؛

بهمن ماه سال 1390 بود که از گزینش قضات برای دعوت به اختبار نهایی قضاوت تماس گرفتند . هیأتی از تهران به شیراز آمده بود تا از کسانی که بعد از طی مراحل مختلف آزمون کتبی و شفاهی و عقیدتی و پزشکی و روانشناسی باقی مانده بودند ، برای آخرین بار اختبار به عمل آورد و به اداره ی کارگزینی برای صدور ابلاغ کارآموزی معرفی کند . نوبت به من که رسید به اتاق مصاحبه دعوت شدم و دیدم مصاحبه گران یکی مدیر کل وقت گزینش قضات بود که مرد نیکی بود و دیگری هم یک روحانی از بلند مقامان قوه قضائیه که سابقاً در کسوت معاونت آموزش قوه قضاییه خدمت کرده بود و از قضا در کتاب خاطرات دکتر محمودآخوندی به نیکی از ایشان یاد شده بود . استرس داشتم و آینده خود را در گرو موفقیت در این مصاحبه می دیدم . صفحه ای از قرآن خواندم و یکی دو سوال شرعی پاسخ دادم تا اینکه جناب معاون آموزش سابق از من پرسیدند چرای می خواهی قاضی شوی ؟ الگوی تو در قضاوت کیست ؟ بی درنگ پاسخ دادم دکتر ناصرکاتوزیان . فکر کردم شادمان شوند و تشویقم کنند ، ناگهان ایشان چهره در هم کشید و گفت : بیا ! این هم الگوی یک بچه مسلمان . الگوی تو باید حضرت علی علیه السلام باشد . توضیح دادم که البته صحیح می فرمایید اما تناقض ندارد چرا که دکتر ناصرکاتوزیان در کتاب خودش خود را مرید امام علی علیه السلام  و سید الشهدا معرفی کرده ، به علاوه این الگو به مقتضیات زمان ما نزدیک تر است و تعارض با اعتقادات یک مسلمان ندارد . ایشان پرسید چرا از کار آموزی وکالت انصراف داده ای ؟ اگر حقوق و درآمد تو در آینده مکفی نباشد و ببینی کارمندان یا وکلا درآمد بیشتری دارند و خانواده ات از تو توقع بیشتری داشته باشند چه می کنی ؟پاسخ را به یاد ندارم اما به کتاب خاطرات دکتر محمود آخوندی که اشاره کردم ، ایشان بر آشفته شدند و گفتند : بله کتاب را دیده ام . مدیر کل گزینش وقت که یک کت و شلوار پوش بود از ایشان پرسید: مگر دکتر محمودآخوندی کتاب خاطرات نوشته اند ؟ ایشان جواب داد بله نوشته است و هرچه دلش می خواسته گفته . مدیر کل گزینش لبخندی زد و پرسید : شرط نتیجه را توضیح بده ؟ خوشحال شدم که سوالی این چنین پرسید و تا جواب دادم و هنوز جوابم کامل نشده بود گفت : برو تمام است . خدافظی کردم و بیرون آمدم و نگران سرنوشتم بودم . کارمندی از کارمندان گزینش آمد و گفت برو تعهد محضری بده که ده سال در مناطق محروم خدمت می کنی و این یعنی قبول شده بودم . سر از پا نمی شناختم و خوشحال به زیارت احمد بن موسی شاهچراغ رفتم ... « تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز... »

 

0 نظر برای “ تقدیم به پایه گذار بخش خاطره ها در گذر زمان ...

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.