صفحه اصلی / اخبار/ صفحه اول / اعتدال پیامگر خرسندی

اعتدال پیامگر خرسندی


اعتدال پیامگر خرسندی

زیزدان شناسید یک سر سپاس          مباشید جز شاد و یزدان شناس

 

جامعه کاوان در جایگاه بررسی جوامع و کامیابی و ناکامی آن هاعوامل و انگیزه های فراوانی را مورد بررسی قرارمی دهند که هر یک بنا به موقعیت جغرافیایی فرهنگ پیشینه ی سرزمین و جغرافیای ویژه ی آن آب و خاک نقش تاثیر گذاری در توسعه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی سرزمین ها دارد شاید در روزگار ما بتوان شش یا هفت تمدن برجسته را که در جهان نقش قابل توجهی داشته اند شمرد در ایران کهن که بنیان نخستین تمدن ما بر آن بار شده است سرشاخه های مدنیت بر خرد و شادی و دادگری نهاده شده البته در فلسفه اسلامی این شاد اندیشی و شاد نگری که خرسندی آدمی را در همین بهشت زمینی خواست و آرزو دارد به سعادت تعبیر نموده انداز گاتاها که در جای جای آن  به شادی روزن گشوده است تا حکمت اشراق سهروردی به این خواست ، آرزو و میل انسانی روزن گشوده ، چناچه در گاتاها می خوانیم « اهورا مزدا پدید آورنده مینوی پاک و مقدس است که شادی انسان می خواهد و یا در سرود دیگری زرتشت می گوید آن گوهر پاک همان است که برای این جهان خوشبختی و شادی آفرید »( گاتاها سرود دوازدهم بند سوم صفحه 829 ) یا در بندهش هنگامی که سخن از آفرینش جهان است یاد آور می شود اهور مزدا نخست آسمان را آفرید او به یاری آسمان شادی را آفرید « بندهش ص 40 » این کاروان اندیشه همچنان در اندیشه و زندگی یعنی درون و برون کار و بار ما جلوه گر است تا آنجا که برخی از اندیشه ورزان ما در هنگام باز شماری صفات سلبی و صفات ثبوتی شادی را در شمار صفات ثبوتی خداوند به شمار آوردند به مولوی بنگرید :

کی غم خورد آنکه شاد مطلق باشد               وان دل که برون ز چرخ ازرق باشد

تخم غم کجا پذیرد زمین                       وان که از هوسش فلک معلق باشد

این کاروان اندیشه لنسانی تا بدان سمت و سو راه پیموده است که این منش و روش انسانی را که ره جوی راه یزدانی است به عنوان یک حق در روزگار ما پذیرفته و به پشتیبانی و دفاع آن دست یازیده است دور از انصاف است یادآور نشوم که در پهنه تاریخ نخستین کسی که بدین حق ره گشود در سال 538 قبل از میلاد کورش بزرگ است او که نخست به دفع برده داری و دفع ظلم و برابری حقوق زنان و مردان در 500 پیش از میلاد می پردازد انگیزه خود را از همه این فرمان بدین گونه اعلام می دارد « بشود که دلها شاد گردد »

 بر این پی و پایه در روزگار شادی اندک اندک در نظام جهانی جلوه گشوده است البته پیش از این در قانون عادی برخی از سرزمین ها نشانه هایی از آن را به خود گرفته است در نگاه جامعه جهانی می بینیم در 19 جولای 2011 ( یعنی 2540 سال پس از کورش کبیر ) نه به عنوان قانون بلکه به عنوان توسعه می خوانیم « دولتهای عضو را به برداشتن گامهای موثر برلای ایجاد شادمانی در تدوین برنامه ها فراخوانده است اکنون این پرسش به جاست که در سرزمین ما که حدود بیست میلیون نفر هر روز سیگار می کشند و 15 میلیون آنها معتاد این ماده دخانی هستند و جمعیت سرزمین نزدیک به 80 میلیون نفر است و در این میان یازده میلیون نفر که در جایگاه ازدواج هستند یعنی به طور طبیعی مجرد نباشند  هم اکنون گفتنی است فقر ، اعتیتاد ، بیکاری در درون افراد و اندامواره شخصی افراد است اما از دیگر سو قانون گریزی ، پارتی بازی ، راند خواری و بی مسولیتی بسیاری از فرنشینان جامعه پی و پایه این ناهنجاری های اجتماعی را فراهم ساخته است به گونه ای که اندامواره سامان اجتماعی ناکارامدی تشکیلات را به بار آورده اکنون مهمترین پرسش اینجاست که در رفع بحرلان اجتماعی چه باید کرد حکیمان ما به پیرو اندیشه های اهورایی پاسخ درخور ، دلنشین و شایسته به این پرسش داده اند به سخن حکیم طوس گوش فرا دهید :

چو شادی بکاهد بکاهد روان     خرد گردد اندر میان ناتوان

همسوی حکیم طوس به نظامی و هفت باروی بلند او نظر کنید که در گوش ما آوا می دهد

 جهان از پی شادی و خوشدلی است      نه از بهر بیداد و محنت گری است

می توانید زمان را بسپرید و بر خانقاه حافظ فرود آیید

در وقت تنگدستی در عیش کوش و مستی      کین کیمیای هستی قارون کند گدا را

 

اما پرسش پیشین همچنان در اندیشه ما پایدار مانده که شادی را چگونه بر پا سازیم و کدامین خانه را بکوبیم که بتوان پذیرای شادی شد این سخن همه تاریخ است :

کسی باشد از بخت پیروز شاد     که باشد همیشه دلش پر ز شاد

دادگری نخستین گامی است که شادی را به خانه سرزمین فرا می خواند ، ببینید باز هم فرزانه طوس می گوید

بسازید و وز داد باشید شاد     تن آسان و وز کین مگیرید یاد

این همه فقط هنگامی بند و بست و پی پایه آن برقرار می شود که هر چیزی در جای خود باشد اگر فرزانگان یاد آور شدند جهان چون گوش و چشم و خال و ابرواست که هر چیزی به جای خویش نکوست نشان  از باورمندی این بخردان به اعتدال دارد اما اعتدال چیست که ره آورد آن شادی است ره آورد آن بهروزی است در یک جمله اعتدال دوری از کندی و تندی است این میانه گزینی ما را به سرزمین خرسندی می رساند باز هم گویندگان ما ، ما را هشدار داه اند :

آرزو بد نیست طغیانش بد است    هست دریا خوب و طوفانش بد است

مایه آبادی و هستی است آب      سهمگین سیل خروشانش بد است

اگر گزارش گران از سرزمین ما بازگو می کنند که مردم به رادیو گوش نمی دهند و 64 درصد پاسخوگویان به نماگرها پاسخ می دهند که اصولا رادیو در زندگی آنان نقش ندارد اگر تنها 22 درصد مردم به سینما میروند اگر تنها 32 درصد باسوادان روزنامه می خوانند و اگر فقط 21 درصد باسوادان ما با کتاب سر و کار  دارند نشان از یک افسردگی فراگیر است باید به روشنی بازگو کنم که تا قبل از انجام برجام ایران تنها دو رتبه با آخرین کشورهای افسرده جهان فاصله داشت اما پس از این رخداد همان سازمان های جهانی که هیچ یک سیاسی و یا در چنبره سیاست جهانی نیستند یادآور شدم که رتبه ایران حدود ده پله فزون تر شده یعنی از سرانه افسردگی ها کاشته شده و به میزان شادی ها افزوده ، اکنون جا دارد که فرایند گسترده تری نظر افکنیم که چرا اعتدال شادی و خرسندی را به همراه می آورد این پژوهش چندان دشوار نیست ، پیکره هستی آدمی بر اعتدال است و هر گاه یکی از این ساز و ساختها کند یا تند شود حیات انسانی دستخوش تهدید می گردد ، این خداوند اخلاق عملی است که می گوید :

چهار طبع مخالف سرکش چند روزی بود با هم خوش

از درون انسانی به بیرون گام نهید ببینید طبع انسانی کدام زمان و کدام زمین را می پسندد و به سوی آن پر می کشد بی درنگ می گویید بهار ،

بهار دقیقا یعنی اعتدال ، نه سردی استخوان سوز زمستان و نه گرمای طاقت فرسای تابستان

همگی شنیده اید نه سرد و نه گرم و همیشه بهار

اجازه دهید از زمین و طبع انسانی به آب و نان روزانه او بنگریم از شوری می گریزیم و تلخی را نمی پذیریم و در این گزینش میانه رو هستیم باز هم با سعدی هم سو شوید

نه چندان بخور که از دهانت برآید    نه چندان که از ضعف جانت برآید

اگر سقراط ما را می خواند که شجاعت را برگزینیم و بی درنگ در بیان یادآور می شود شجاعت یعنی نه بی باکی و تهور ، نه جبن و ترسویی ، این میانه اعتدال است اگر رهرو زندگی سامانمندیم و می گوییم چونان شتاب مگیر که سرنگون شوی و مبادا حرکت چنان رها کنی که از کاروان دور مانی این همان اعتدال است این حرکت میانه به دور از نرمی و سختی چهارچوبه تن و بدن ما زمین و زیستگاه و حکومت و فرمانروایی را به یک اصل فرا می خواند و آن اصل اعتدال است که عصر ما بیشتر از هر زمان دیگری بدان نیازمند است اگر از شتاب بی منطق داعش می گریزید به خشونت فرمانروایان بی انصاف نیز همسو نمی شوید این گزینش نه بدان سوی نه بدین سوی که حق خویش برگیری و طلم به کس کنی همان امت وسط است که نگرش ادیان بیشتر در پی برپاساختن جامه آن است بدیهی است وقتی که شما در سرزمینی داد را پیشکش می کنند و آب را جاری و نان را به استحقاق ، آنگاه دلهره و ترس و آسیمه سری از دور و بر شما رخت برمیبندد این چراغ خرسندی که کلید در خانه شما می اندازد در کوله بارش شادی است که می بینید ره آورد اعتدال است.

بر آن امید که گویندگان ما و فرزانگان پی و پایه کهن تمدن این سرزمین ما را از بی مهری به دور داشتند و عاشق وش بودن را نپسندیدند تا چرخ زندگی در چرخه اعتدال بگردد ما گواهانی بر سامان در و پیکر این آب و خاک بردرگاه اعتدال و میانه روی باشیم.

 در این گفتگو موضوعی که باید به آن پرداخت آن است،که چرا میانه رویی برترین خواست و آرزوی فرزانگان ایران امروز است؟!برای پاسخ به این پرسش بنیادین باید به کنش ها و نگرش های سه دهه ی پیشین روزن نمود که چگونه تندی ها و کندی ها قانون گرایان و بخردان را ناخرسند ساخته است .یک نمونه ی سرپا و پیش رو که در دولت پیشین رخ داده ساختمان بلند مرتبه ایی است که در بیخ گوش تهران در جاده ی اوشان-فشم بر فراز آمده و چنان شاخه کرگردنی از لواسان به قانون و حق و انصاف و پاسداری محیط زیست دهان کجی میکند.باید بر شما روشن سازم که نیمی از این ساختمان در حریم رودخانه ی جاجرور بنا شده یعنی تعددی و تجاوز به روزخانه ایی که شاهراه تامین آب نوشیدنی شمال شهر تهران است اما نیمه دیگر این ساختمان حریم جاده را مورد تجاوز قرار داده معماران بر آن خورده می گیرند و محیط زیست فغان به آسمان دارد راهبانانی که آمد و شد مردم را سامان می بخشند به سرزنش چنین انبوهخوانی مردم در گذرگاهی چنین پر آمد و شد می پردازند اما هیچ اراده ایی به حمایت قانون و حق مردم بر نخواست و شد آن چه شد.اکنون هر روز هر کس از برابر این برج و بارو بر میگذرد ناخرسند می شود.

در این که اعتدال یک فضیلت است جای هیچ ابهام و دودلی نیست این برتری را می توان در فرد نهادینه کرد و یا در هیات و چهارچوب کار و بار یک اراده ی سیاسی جلوه گر ساخت.

اخلاقمداران در سخن از انسان گزیده،فرمانروای گزیده،جامعه ی گزیده بر این فضیلت آرمانی که در همه جایگاه زندگی می تواند جایگاه داشته باشد چشم دوخته اند در اختصار و یا فرهنگ و سیاست و هر آنچه پیوند و گسست پیکر جامعه را بر پا می دارد یا از هم می پاشد اعتدال نقش بر جسته ای در پیکربندی زندگی جمعی بازی میکند و در روز و روزگار ما این نیاز به گونه ایی فراگیرتر حس میشود زیرا نماگر ها نشانگر ناخرسندی مردم ما از تند و کند و تلخ و شیرین های به دور از اعتدالی است که به سیر و سرنوشت ما پرتو تابانده است. بی گمان در همه ی سرزمین ها مردمانی کامیاب بوداند که سامان برنامه و بده بستان و فرمانروایی و فرمانبری این جوهر اعتدال بستر باید ها و نباید ها بوده و افسردگی و ناخرسندی در جامعه ایی بروز می کند که نابرابری بی اخلاقی،پیمان شکنی و قوم و قبیله گرایی رواج دارد .

در صحن و سرای جامعه ی ما این ناخوشنودی در بسیاری از لایه های اجتماعی پدیدار شده است و سد های خرد و کلانی را گرفته است.اگر گویندگان ما در گریز از درشتی و تندی در گذر اداره ی هر مجموعه ایی ما را فراخوان نموده اند روشن ساختن ارزش روزافزون این شیوه ی برخورد و زندگی است که به ویژه در هنگام روبه رو شدن با پیچ ها ی حادثه ساز و فراز و فرود های کمبود ها و تحریم ها که داشته ها پاسخگوی خواست و آرزو ها نیست بیشتر به چشم میخورد.مسئله ای که در سه دهه گذشته کمتر مورد توجه بوده است و شکاف طبقاتی و دیگر فرایند های بحران ساز جامعه ی ما که امروز به گونه ی فزاینده سد راه توسعه ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی است از همان هنگام بی راه رفتن آغاز شده است و در پاسخ به اینکه اکنون چه باید کرد تا آن اسیب ها زدوده شود بازگشت به شیوه ی اعتدالی است از این شاهراه میتوان همه ی گروه ها را فرا خواند.برنامه ها را پایدار ساخت استعداد ها را شکوفا گردانید و به نیاز های طبیعی آدمیان پاسخی درخور داد. در چنین رخدادی مشارکت عمومی پدیدار می شود و همبستگی ملی استوار می گردد و بذر خرسندی و رضایت در دل تک تک افراد پاشیده می شود تا در برخورداری یکسان از قانون خود را مهره ایی در خور اعتنا در صاحت سیاست و برخوردار از معیشتی عزتمندانه در پیکره ی اقتصاد و محق در گفتگو و جستجو اطلاعات در دایره ی فرهنگ بماند.

باید یادآور سازم که از سده های پیشین ناهماهنگی و بی سامانی در بسیاری از ارگان ها قوانین و شیوه و روش فرمانروایان بوده است اما دگرگونی های روزگار ما و پیوند در هم تنیده ی جامعه ی جهانی دیگر به هیچ سمت و سویی آن قانون گریزی ها و به اصطلاح بازرگانان خاصه خرجی ها را بر نمی تابد زیرا پیروی از آن شیوه دل زدگی بی علاقگی و ناخرسندی مردم را در پی خواهد داشت که بر هم آمدن این همه ناخوشنودی بحران زاست .اگر ژرف بنگریم میبینیم اعتیاد،فقر،تورم و حتی پدیدار جرم و جرم خیزی امروز برآمده از چشم دوختن و یک سو نهادن رفتار اعتدالی است.

دردناکترین بخش گزارش این آمد و شد ها آن است که منادیان دادگری و دعوتگران بر پای حقوق همگان ،خود در بزنگاه تصمیم یا اجرا قانون را به بدترین شکل ممکن زیر پا می نهند و این قانون گریزی را قانونمداری قلمداد می کند.بازتاب چنین روشی افسردگی و دلخونی شمار فراوانی از مردم است که در تندباد آن بی اعتمادی و پرخاش و تنش و درگیری پدیدار خواهد شد.

برای آن که به این طریق میانه که رهنمود فرزانگان پیام پیشوایان دینی و دانشمردان سیاست است  برسیم باید آنچه هست را شفاف روشن و بی پرده بگوییم به این حقایق چشم اندازیم که فزون از 80 % آنچه در جامعه ی ما مورد نیاز و اداره ی سرزمین است در دست دولت است یعنی مردم تنها در 20 % نقش برجسته دارند که آن هم پیاپی در رصد نیرو های ناظر فرهنگی،اقتصادی و امنیتی دولت قرار می گیرد و چه هولناک است که گهگاه این نگرش ها نامحسوس بوده اما پیامده محسوس دارد.حال به سه دهه ی پیش بنگریم که هم ی دولتمردان دم از کوچک ساختن دولت و چابکتر بودن آن می زنند اما باز آش همان آش و کاسه همان کاسه.بیاید به مجلس برویم در تقسیم بوده در انتخاب و گزینش افراد در رعایت قانون بگونه ایی فراوان با گزینش عمل کردن با تبعیض و جدا بندی روبرو می شویم.بد نیست به قو هی قضاییه هم سری بزنیم یکنمونه یسیار کوچک آن که بهت جهانی را به همراه دارد آن است به تازگی قوه ی قضاییه در پی آن است که استقلال کانون وکلا را آماج اهداف خود سازد.

کانون وکلا فزون بر 70 سال است که به طور مستقل اداره می شود وساید کهن ترین نهاد مدنی است که در این آب و خاک بالیده و باله ور شده و در قانون اساسی هم به اعضای ان به نام وکیل دادگستری در همین پیکره پذیرش شده استو

اما قوه ی قضاییه چنین صاحت مستقلی را بر نمیتابد و چندی است در پی آن است که آن را واژگون سازد و چیرگی خود را بر آن برقرار کند.گونه ایی که در هیچ یک از کشورهای توسعه یافته به چشم نمیخورد زیرا در یک سامانه ی اعتدالایی حقوقبانان به سان دادرسان مستقل اند حال اگر شما بپرسید این تصمیم بر کدام پایه و مایه تدوین و اعلام شده و آیا چه بازتاب ملی و جهانی را خواهد داشت و کدامین نیاز و ضرورتی در پی پاسداری از حقوق مردم قو ه ی قشاییه را بدین سمت وس و خوانده است پاسخ درستی نخواهید شنید و اگر اعلام کنید نهادی که دیناری بر بودجه ی دولت نمی افزاید و پیوسته پیش از اغاز هر پذیرش کاری حقوق دیوانی را می پردازد حتی اگر دادگاهها در هنگام حکمرانی آن را تایید بکنند یا نه؟باز هم به روشنی پاسخ شما را نمیدهند و در ادامه ی گفتگو میتوانید یادآور شوید که این جهت گیری مخالف قانون اساسی و مغایر موازین جهانی و به دور از خرد و فرزانگی است و کدام توسعه و کدام مشارکت و کدام همکاری مردمی قوه ی قضاییه را به چنین گزینش ناروایی فرا خوانده است شما را پاسخ نمی دهند در این قاب و قالب و چهاچوب   شادی به افسردگی و رضایت به ناخرسندی دگرگون می شود.در زمانه ایی که جهان گام به سوی واگذاری همه ی ارگان ها و ستون های سرزمین هاست می رود تا شوق همکاری و هم سویی مردم را فراوان دارد این گونه برخورد ها پذیرفتنی نیست. یعنی هر رفتار نامتوازن و هر رویارویی با اندیشه و باور و ایین های گوناگون که مردم آن را پذیرفتن و به آن دل داده اند به فرجامی ناگوار ره می جوید پس درمان این دردهای اجتماعی نگاه اعتدالاییاست از آن رو که اعتدال ریشه در عدالت دارد و دادگری برترین ارزش هر جامعه است و در پرتو دادگری شادی چهره می گشاید به قول حکیم طوس:همیشه خردمندان امیدوار نبیند به جز شادی از روزگار

پس اگر هدف روشن است نباید ازگام زدن در پی آن خسته شد و یا شتابناک راه را پیمود.

رهرو آن نیست گهی تند . گهی خسته رود –رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

نمادگر کنش و واکنش سختگیرانه در طول تاریخ یادگاری ارزشمند را برای آیندگان برپیشانی تاریخ نوشته است که شیوه ی سختگیرانه  فرجامی جز تباهی فرمانروایان و جامعه نداشته است.این فردوسی است که در گوش ما کلامی را پندآویز می دارد تا مهر و داد را در هم آویزیم .

بکوشید تا مهر و داد آورید-به شادی مرا نیز یاد آورید

روانشناسان بر این باورند که انسان بدون شادی همانند جسم بدون روح است،شادی گذرگاه زندگی ما را ایمن می سازد و این زمان های شاد است که توان سازندگی را در ما رونق می بخشد اما این شادی خود از دریچه ی خرسندی بر ما سلام می کند و خرسندی همزاد اعتدال است.

حکومت خرد گریز و ندانم کار در چهارچوبی پای می نهد که هم دلی مردم را از یاد می برد. به مجلس رفتیم و نیم نگاهی به قوه ی قضاییه داشتیم اکنون از مجریان ارشد سرزمین عدل و داد و مهر و حق و انصاف می پرسند چگونه ممکن است  اسکله ایی هر چه می خواهد از سرزمین خارج کند و آنچه می خواهد وارد سازد؟و سامان مورد پذیرش قانون حاکم پیروی نکند؟شما در هر جایگاه وپایگاهی باشید با ترازوی خرد با من هم سو خواهید شد که هیچ شیوه ی قانون مدار و قانون گرا و قانون گذاری این پدیدار شوم را بر نمی دارد زیرا این ترس کار به دور از خرد و ظن منطق است.پایمال ساختن قانون را به همراه دارد و سرچشمه ی بیکاری و فساد و افزایش بدون حساب و کتاب ثروت گروهی اندک و آسیب و زیان بقیه ی مردم آن سرزمین را که فرجام نهایی آن اختلاف طبقاتی است.دقیقا در همین بزنگاه است که انصاف و عدالت دور زده می شود و بحران و اختلال جان می گیرد در چنین بند و بستی رقابت رفاقت و هم زیستی و پیوند ملی معنا نمی دهد،ستیز و بد دلی را به همراه دارد و چالش و آشوب را باز می پرورد زیرا ورود و خروج هر جنس پیش درآمد و پیشواز و دنباله دارد که چینش آن ها باند بازی قبیله گرایی و بالاخره ناکارامدی قانون را با خود به همراه می آورد حال با من هم سویید؟اگر بخواهیم ناخرسندی افراد را بنگریم و آن ها را برشماریم به ریشه ی بی اخلاقی بی سامانی و قانون گریزی در پیکره ی اجتماعی و دشمنی و حسادت و خشونت در رفتار فردی  ابهام و مخفی کاری در گزارش فرمانروایان که این همه تاریکی با مشعل فروزان اعتدال روشن می شود و ناخرسندی ها زدوده و چراغ فردا روشن

 

0 نظر برای “ اعتدال پیامگر خرسندی

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.