صفحه اصلی / اخبار/ چارسو / سرقت دو تخته فرش قاضی محتاط

خاطره ها در گذر زمان (18)

سرقت دو تخته فرش قاضی محتاط

هفته پیش سه خاطره از قاضی محتا ط به چاپ رسید که مورد استقبال خوانندگان گرامی قرارگرفت.واقعیت این است که درطی سالیان متمادی که نگارنده با آقای(م) همکار بودم اتفاقات گوناگونی برای آن مرحوم رخ دادکه برخی از آنهارابه تدریج بازگو خواهم کرد اینک دوخاطره ازاین خاطرات ذیلا نقل می شود:

خاطره ها در گذر زمان (18)        

شاپور اسماعیلیان

حقوقدان

 

*قضیه سرقت دوتخته فرش آقای محتاط!

آقای محتاط دوستی داشت به نام حاج اصغرآقاکه درجنب بازار مغازه فرش فروشی داشت و آقای محتاط چون بومی نبود، دراوقات غیراداری به مغازه ایشان می رفت.ظاهرا آشنایی آنان به زمان همکاریشان درشورای حل اختلاف وقت مربوط می شد.روزی حوالی ساعت 8صبح که وارد دادگستری کل می شدم دیدم این حاج آقای فرش فروش درصندلی جلوتاکسی نشسته بود وتاکسی مسیرش به طرف خیابان امام بودالبته تاکسی دربست نبود ومسافران دیگری نیز سوار آن بودندومن لحظه ای به ذهنم خطور کردکه چرا آن روزحاج آقا زودتر به مغازه می رفت.درحالی که مغازه دارهای اطراف بازار معمولاساعت نه ونیم صبح مغازه های خودرا می گشودند.تقریبا حوالی ساعت 9 بود که آقای محتاط که دادیاراظهارنظر بودناگهان وارداتاق دادیاری تحقیق شدوباتعجب گفت خبرداری چی شده!شبانه دزدها مغازه حاج اصغررازده اند.اواضافه کردچندتخته فرش ومقداری وجه نقد وچند تابلوی فرش نیزبه سرقت رفته است وبعد تعریف کرد که یکی ازتابلوفرشها در محوطه پشت مغازه که حیاط مسافرخانه بود رو زمین افتاده است وظاهرا،وانتی ازطریق حیاط مسافرخانه فرشهارابارکرده است. وقتی پرونده به من ارجاع شد،حاجی آرام به نظرمی رسیدوگزارش دایره آگاهی حاکی ازاین بود که سرقت توسط شخص آشنا ویاصوری ست چون گویا 20 هزارتومان وجه نقد راکه بنا به اظهارحاجی لابه لای فرشهابوده برداشته اندوفرشهانیز گلچین شده است.درگزارش آمده بودمحتمل است فرشهاازطریق غیرمجازازمرزسروبه ترکیه قاچاق شود. آقای محتاط یواشکی به من گفت منم دوتخته فرش تودکان داشتم که به سرقت رفته مصلحت میدونی شکایت کنم گفتم ممکن است برات حرف دربیارن صبرکن شاید اموال مسروقه کشف بشه که البته چندروزبعداظهارداشت حاجی گفته شکایت نکن فرشهای ترا میدم ومن بیشترمشکوک شدم.بالاخره دووسه ماهی گذشت ولی پیگیری های آگاهی به جایی نرسید.ویک روز شنیدم که همکار قضایی ما به اتفاق حاجی چندروزی است به ترکیه رفته اندوبعدازبرگشت تعریف کرد که خوش گذشته حاجی هم پول فرشها راداده!به آقای محتاط گفتم راستش را بگو قضیه چی بوده؟پاسخ دادحاجی چندروز بعد سرقت گفت نگران فرشها نباش اگه تومرز فرشها کشف بشه به مامستردمیشه ومن اعلام رضایت می کنم اگه هم رد بشه میریم آن وروپول خوبیگیرمان میاد!... 

*رفع تخلف قضات درفرآینددادرسی!

روزی جناب دادیار محتاط رادیدم که بااضطراب وپریشان حالی دنبال تیغ می گشت. فرمان قهوه چی اداره گفت آقا الان پیدامی کنم.به همکارم گفتم قضیه چیه؟ پاسخ دادسه وچهارنفرمعلق هستیم! گفتم مگه چی شده؟گفت دریک پرونده شخصی اتهامات متعدد داشته که یکی مشروب خواری بوده آقای بازپرس درمورد اتهام مشروب خواری قرارمنع تعقیب صادرکرده ومن اشتباها برایش کیفرخواست نوشته ام رئیس دادگاه کیفری دوهم بدون توجه به این موضوع حکم به محکومیت متهم به تحمل 80ضربه شلاق صادر کرده وحکم قطعی(مطابق مقررات حاکم وقتکه اصل برقطعیت احکام بود) به مرحله اجرادرآمده است چون محکوم علیه به استناد مواد224 و224مکرر(وقت)ازحکم قطعی به علت بی گناهی ازطریق دیوان عالی کشور تجدید نظر خواهی کرده است الان دیوان ضمن گزارشی چگونگی موضوع را خواستارشده!...گفتم حتما چندنفر معلق اندباخراشیدن که کاردرست نمی شه!جرم دوم جعل سندرسمی هم قابل تعقیب خواهدبود! البته منظور آقای دادیار اظهارنظر این بودباخراشیدن واژه منع تعقیب را بهبهآن اضافه میشه!..گفت چی کارکنم؟ گفتم باید فکرکنم. دراین حین ارباب رجوعی وارد اتاق دادیاری شد وآقای محتاط که مضطرب وناراحت بود باعصبانیت به او گفت آقابیرون! بیرون !جلسه داریم!سپس من گفتم فعلا پرونده دارم باشه بعدواودادزد پرونده چیه زودباش بگو چکار کنیم؟! گفتم کارتان انگله ولی خرج داره! گفت زود باش هرکاری بگی می کنم .گفتم آقای بازپرس ورئیس دادگاه درجریان هستند ؟پاسخ دادآری گفتم بگو بیان وچنددقیقه ای نگذشته بودکه هردو همکاروارد اتاق شدند.گفتم پرونده رابیارند دیدم متهم درجلسه دادگاه به ارتکاب جرم اقرارکرده است ولی درقرارنهایی دادسرادرمورداتهام شرب خمر او قرارمنع تعقیب صادرشده.گفتم پشت صفحه ای راکه قرارنهایی صادرشده بود تا کردندآقای دادیار باهمان قلم خودنوشت آقای بازپرس محترم درمورد اتهام ...مبنی بر شرب خمر عقیده به مجرمیت دارم وبه همان تازیخ امضا کردوآقای بازپرس هم نوشت آقای دادیارمحترم باعدول ازقرارمنع تعقیب ،درباره اتهام ...قرارمجرمیت صادر می شود وبه دیوان عالی کشورهم ضمن اعاده پرونده نوشته شد قضات محترم دیوان ظهرصفحه ای راکه قرارنهایی درآن نوشته شده بود مورد امعان نظر قرارنداده اندوقضیه فیصله یافت!...ظهرجملگی چلوکباب مهمون آقای دادیاربودیم .روانشان شادباد ایشان وآقای رئیس دادگاه کیفری دو که چندسال است به رحمت ایزدی پیوسته اند.ازآنجاکه درماهیت امر متهم به شرب خمر اقرارکرده بودواحتمال داشت خطای سهوی همکاران صدیق مان مشکلات جدی برای آنان ایجاد کندمن دررفع مشکل ارایه طریق کردم اما به خاطر دلالتی که برای رفع مشکل کرده ام همواره ازباریتعالی طلب عفو داشته ام.