ایالات متحده آمریکا دارای نظام سیاسی جمهوری فدرال میباشد که بر همین مبنا اصل تفکیک قوا در سطح فدرال در قانون اساسی قید شده است، از اینرو سه ضلع قدرت آمریکا ، قوه مقننه (مجلس نمایندگان و سنا) ، مجریه و قضاییه هستند که در عین ایجاد توازن در قدرت به نوعی بر یکدیگر نظارت دارند، این دیدگاه موسسین و نویسندگان قانون اساسی آمریکا از عدم ایجاد قدرت در یک فرد مانند نظامهای سلطنتی در کشورهای اروپایی که در آن پادشاه قدرت مطلق را در دست داشت گرفته شده بود. در این نوشتار سعی بر آنست تا مختصراً به ذکر این ساختار قضایی در آمریکا بپردازیم که بر چه مبنایی یک دادگاه در آمریکا میتواند فرمان اجرایی صادره از رییس جمهور را معلق یا بلا اثر کند، ابتدا باید دانست که انتخاب نامزدهای قضاوت در دادگاه های فدرال (دادگاههای استیناف و دیوان عالی فدرال ایالات متحده آمریکا) بر عهده رییس جمهور آمریکا و مجلس سنا قرار گرفته است و پس از آنکه قضات مسئولیت را عهده دار شدند امکان عزل آنان امکان پذیر نیست، به نوعی که نه رییس جمهور و نه قضات دیوان عالی نمیتوانند قاضی را از مقام قضاوتش عزل کنند مگر از طریق استیضاح که در قانون آمریکا نحوه و شرایط آن ذکر شده است، که باز هم در این شیوه بر اساس همان اصل پیروی شده نظارت، قوه ای دیگر این امر را بر عهده دارد، که به نوعی این فرآیند یا با درخواست مستقیم دیوان عالی از کنگره نسبت به استیضاح آن مقام صورت می پذیرد یا کنگره خود راساً نسبت به آن وارد عمل میشود که در هر دو صورت استیضاح میبایست به تصویب اکثریت کنگره برسد. ساختار قضایی آمریکا در حوزه ایالتی و فدرال کاملا تفکیک شده است و بر خلاف دیگر کشورهای فدرال، دادگاههای فدرال آمریکا در راس سلسله مراتب دادگاهها قرار نمیگیرند. در راس دادگاه های فدرال دیوان عالی آمریکا قرار دارد و دادگاه های پایین تر دادگاههای ناحیه District Courts و دادگاههای استیناف Courts of Appeals هستند که دادگاه ناحیه نقش دادگاه بدوی را دارد که احکام آن در دادگاه استیناف قابل تجدیدنظر است. و البته در صورت بروز اختلاف دیوان عالی مبادرت به صدور حکم میکند. در خصوص اهمیت و جایگاه دیوان باید گفت که در سال 1804 میلادی ديوان عالي با صدور یک راي بیان داشت چنانچه قانون عادي، موافق با قانون اساسي نباشد، قانون نيست. از اينرو ديوان عالي وظيفه مطابقت قانون عادي با قانون اساسي وكنترل قوانین مصوب را بر عهده گرفت . همچنین دیوان عالی آمریکا با استناد به قانون اساسی میتواند برنامههای رئیس جمهور و یا مصوبات کنگره را مردود اعلام کند، با توجه به آنکه آرای دیوان عالی فدرال آمریکا ضامن اجرای صحیح قانون اساسی میباشد، بنابراین برای کنگره و رئیس جمهور الزام آور است و برخلاف رویهای که کنگره در مقابل وتوهای رئیس جمهور می گیرد تصمیمات قانونی دیوان عالی را نمیتواند آنگونه نقص کند. بر همین منوال دادستان های فدرال نمایندگی حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا را در دادگاههای ناحیه و دادگاههای استیناف ایالات متحده آمریکا عهده دار میباشند. از اینرو مخالفانی که احکام صادره از سوی رییس جهور ایالات متحده آمریکا یا مصوبات قانونی کنگره ایالات متحده آمریکا را با روح حاکم بر قانون اساسی آمریکا در تضاد ببینند نسبت به آن در دادگاه های فدرال اقامه دعوا میکنند. ابتدا در دادگاههای ناحیه که متشکل از یک قاضی و ترکیب هیات منصفه است موضوع طرح میشود که قاضی فدرال ضمن بررسی شواهد و مدارک ارائه شده مبادرت به صدور رای میکند حال اگر طرفین نسبت به رای صادره اعتراض داشته باشند آن را به دادگاه استیناف ذیربط ارسال می کنند. به لحاظ تقسیمات حوزه قضایی در ایالات متحده آمریکا هر حوزه یک دادگاه استیناف دارد، ایالات متحده به ۱۲ حوزه تقسیم میشود که بخش کلمبیا، پایتخت ایالات متحده دارای یک دادگاه استیناف اختصاصی است. هر حوزه حداقل ۲ ایالت را دربرمیگیرد و همچنین یک دادگاه استیناف خاص که دارای ۱۲ قاضی است درکنار ۱۲ دادگاه استیناف تشکیل شده است که وظیفه رسیدگی به درخواست تجدید نظر درپروندههای حقوقی علیه دولت فدرال و دعاوی تجارت بینالمللی را دارد ، به نام «دادگاه استیناف حوزه فدرال ایالات متحده» که ازسوی کنگره درسال ۱۹۸۲ تاسیس شد و دادگاههای استیناف ۱۲ گانه را از پرداختن به چنین مواردی منع کرد و در نهایت چنانچه طرفین دعوا نسبت به رای صادره از دادگاه استیناف اعتراضی داشته باشند آن را در دیوان عالی آمریکا مطرح میکنند و رای صادره از دیوان که در اینجا حکم فصل الخطاب را دارد برای طرفین لازم الاجرا است. دیوان عالی همچنین مرجع رسیدگی شکایات ایالات علیه یکدیگر است، در حقیقت دیوان مرحله پایانی رسیدگیهای حقوقی دو سازمان قضایی ایالتی و فدرال ایالات متحده آمریکا محسوب میشود و به همین دلیل احکام آن از اهمیت ویژهای برخوردار است به نوعی وحدت رویه را در آئین دادرسی ایجاد میکند. که این وحدت رویه اختلاف نظر میان نظامهای حقوق عرفی ایالتها را کاهش میدهد و سبب وحدت درونی میان نظام حقوقی ایالات متحده می شود. بنیانگذاران آمریکا این نهاد را برای حل و فصل اختلافات میان اعضاء فدراسیون بوجود آورند.