صفحه اصلی / اخبار/ ایران زمین / در اوصاف اجتماعی دکتر حسن صدر

خاطره ها در گذر زمان

در اوصاف اجتماعی دکتر حسن صدر

در اوصاف اجتماعی دکتر حسن صدر

در جلد دوازدهم «پژوهشگران معاصر ایران» نوشته هوشنگ اتحاد از قول شاهرخ مسکوب ، که تحصیل کردۀ حقوق و نویسنده معروفی است ، در مورد فعالیت روزنامۀ قیام ایران و توقیف موقت آن در سال 1327 چنین آمده است:«...در سال 1327، [محمد جعفر] محجوب در روزنامه قیام ایران نویسنده مسائل داخلی بود و من نویسندۀ تفسیر های سیاسی خارجی (بودم). قیام ایران به مدیری حسن صدر و سردبیری جهانگیر بهروز روزنامه ای آزادیخواه بود... روزنامه پس از حادثۀ بهمن 1327 و سوء قصد به جان شاه توقیف شد».

در اوصاف اجتماعی دکتر حسن صدر(قسمت دوم)

رضا زرعی

1-در جلد دوازدهم «پژوهشگران معاصر ایران» نوشته هوشنگ اتحاد از قول شاهرخ مسکوب ، که تحصیل کردۀ حقوق و نویسنده معروفی است ، در مورد فعالیت روزنامۀ قیام ایران و توقیف موقت آن در سال 1327 چنین آمده است:«...در سال 1327، [محمد جعفر] محجوب در روزنامه قیام ایران نویسنده مسائل داخلی بود و من نویسندۀ  تفسیر های سیاسی خارجی (بودم). قیام ایران به مدیری حسن صدر و سردبیری جهانگیر بهروز روزنامه ای آزادیخواه بود... روزنامه پس از حادثۀ بهمن 1327 و سوء قصد به جان شاه توقیف شد».  

2- دکتر جلال عبده ، رجل حقوقی و سیاسی مشهور ، در جلد اول خاطراتش با عنوان:«چهل سال در صحنه» به مقایسۀ اقدامات سال های شروع دیکتاتوری محمدرضا شاه در سال های 1327 به بعد پرداخته و با اشاره به دستور مستقیم دربار شاهنشاهی به اینکه :«از دانشجویان تعهد گرفته شود که در امور سیاسی مداخله نکنند» ، به درج سخنان ریاست وقت دانشگاه کلمبیا در روزنامۀ قیام ایران بمدیریت حسن صدر اشاره کرده و قسمتی از آن سخنان را نیز در کتاب خود چاپ نموده است که به لحاظ اهمیت ، ما نیز چند جمله ای از آن سخنان را می آوریم تا نمونه ای از جهت گیری آزادی خواهانه حسن صدر در روزنامه قیام ایران - آن هم از زبان دکتر جلال عبده که خود حقوقدان و سیاستمدار کار کشته ای بود – ارائه شود . قسمتی از سخنان ریاست وقت دانشگاه کلمبیا خطاب به دانشجویانش چنین است :

  «... از هم اکنون که دانشجو هستید ، در امور آمریکا شرکت کنید. تصور نکنید که شما برای این کارها جوان هستید. وفاداری نسبت به اصول و مهیا بودن برای صرف استعداد و قوای خود در منافع عمومی و قبول مسؤولیت، مقیاس سنجش یک فرد آمریکایی است... برای دارا بودن مستمر آزادی باید بهای آن را پرداخت و بهای آن مراقبت مستمر و بیداری و هشیاری خستگی ناپذیر مردم است. هیچوقت قبول نکنید که وجود یک مرد بزرگ، یا یک بی سواد برای نجات آمریکا ضروری است. وقتی که آمریکا مرکب باشد از یک پیشوا و صد و چهل و یک میلیون پیروان وی، دیگر نباید آن را آمریکا شمرد...»

خوانندگان محترم توجه فرمایند که انتشار این سخنان ، آن هم در سال 1327 شمسی از طریق روزنامه قیام ایران که با تأثیر شگرف بیداری مردم و دانشجویان و مشارکت آنها در امور سیاسی در جامعۀ آن روز ایرانِ بعد از رضاشاه را تقویت می کرده ، چقدر مهم و اساسی بوده است تا برسیم به پیدایش حماسه 16 آذر دانشجویان در سال 1332 ( بعد از کودتای ننگین 28 مرداد 1332 ) و قربانی شدن سه نفر از دانشجویان مبارز در پیش پای نیکسون!

آری! این است موضع گیری عمیق و وکیلانۀ حسن صدر در روزنامۀ قیام ایران ، موضع گیری وکیلی که با درک زمان طوری حرکت می کند که نوشته و گفته ها و تمامی رفتارهایش الگویی برای همه مبارزان و دانشجویان ، وکیلان و قضات باشد .

3-عبدالرحیم جعفری ، بنیان گذار مؤسسه انتشارات امیرکبیر در جلد دوم از کتاب خاطرات خود با عنوان : « در جستجوی صبح » در خصوص حسن صدر این گونه نظر می دهد : « ...چگونه می توانم حسن صدر را با الجزایر و مردان مجاهدش ، با علی مرد نامتناهی اش ، با محاکمه مصدق در دادگاه زرهی اش و با حقوق زن در اسلام و اروپایش از خاطر ببرم و با یادش قطع پیوند کنم...؟ هنوز از یاد بیانات آتشین حسن صدر به شوق می آیم ، خطیبی بلیغ و نویسنده ای توانا و حقوقدانی آگاه و بلندپایه ... با قامت کوتاه ، صورت سبزه و خال گوشۀ لب و چشمان نافذ و ابروان کشیده اش ، که هنگام صحبت آدم را مجذوب می کرد . هنگامی که سخنرانی می کرد شنونده چنان مسحور کلام و لحن او می گردید که بر جای خود میخکوب می شد و دردا و حسرتا ، که حنجرۀ این خطیب بلیغ با آن بیانات آتشین سرانجام مقهور بیداد سرطان شد ...»  

     4- پروفسور فضل الله رضا در شمارۀ 76 بخارا با اشاره به سابقه دوستی خودش با وکیل ما - که به قول خودش نزدیک به یک ربع قرن بود - می فرماید: «حسن صدر خطیبی خردمند و گشاده زبان و نویسنده ای جهان بین و آزاد منش و مُشرِف به فرهنگ ایران اسلامی  و ساختار اجتماعی اروپا بود . جهان غرب را می شناخت و مسائل سیاسی آن را خوب تحلیل می کرد . گرایشی که به آزادگی و بزرگ منشی داشت به نوشته هایش جان می بخشید . ایران و ایرانی را بسیار دوست می داشت ،آرزومند پیشرفت اقتصادی و صنعتی کشورش بود ، اما نه به بهای فرمانبرداری و بردگی ... به شعر و ادب فارسی دلبستگی و اشراف داشت ، ولی در نوشته ها و سخنرانی ها از پایگاه خرد و منطق دور نمی شد . به همین جهت در کار حرفه ای خودش هم وکیل دعاوی موفّقی بود ». باز درجای دیگر از همین مجله می افزاید :«مردی آزاده بود ،از حق و راستی دلیرانه دفاع می کرد. اهل مداهنه و تملق نبود واما به دولت های زورگو آنچنان به ستیز برنمی خاست که کار به بند و زندان بکشد. خرمندانه حرف خودش را می زد. صدر در رسیدگی به امور خانواده بسیار پایبند بود...».

پروفسور فضل الله در ادامه با اشاره به سفر خود به فرانسه و اینکه حسن صدر ( در سال 1965 ) آپارتمانش را در پاریس ، در تمام مدت سفر، به رایگان در اختیار وی و خانواده اش گذاشته بود ، حتی بعد از این سفر پروفسور نیز انتقاد شدیدی از بی توجهی سفارت ایران در پاریس نسبت به فعالیت های فضل الله رضا با قلم توانایش کرده و پرسیده بود که چرا سفارتخانۀ ایران در پاریس از خدمات فرهنگی ایرانیان در آن شهر - از جمله از تلاش های فضل الله رضا- خبر نداشته و حمایت نکرده است ؟ دکتر رضا در ادامه با اشاره به اینگونه فعالیت ها و تذکرات حکیمانه حسن صدر ، بر ضرورت بیداری خرمندان قلم به دست و ضرورت تداوم تذکر به حکومت ها ، تاثیر این تذکرات عالمانه را بسیار اساسی ارزیابی کرده و نوشته است:« قلم ها و سخن ها ، اگر دادجویانه . خردمندانه بکار باشند کارگزاران دولت ها را بیدار نگه می دارند و کار به نهیب و جدال نمی کشد .»

 پروفسور رضا تعریف «فرهنگ ملی» را از زبان حسن صدر چنین آورده است :«...استخوان بندی حیات و بقا و استقلال یک ملت ، شور و شوق و عشق و علاقه و فرزندان آن ملت به زبان و معتقدات وآداب و رسوم وسنت های تاریخی است ،که مجموع آن را فرهنگ ملی می نامند».

روابط و مناسبات حسن صدر و پروفسور رضا

همان گونه که اشاره کردیم ، وکیل ما با بسیاری از تلاشگران و اندیشمندان و همچنین با مردم قدردان و فهیم . زحمتکش کشور ارتباط نزدیکی داشت و این راز و رمز اصلی موفقیت بود که حسن صدر را شهرۀ عام و خاص کرده است . او با پروفسور فضل الله رضا دوستی صمیمانه و عمیقی داشت ، همان پروفسوری که افتخار ایران در دنیای علم و تکنیک قبل و بعد انقلاب و الگویی از یک ایرانی با فرهنگ و ادب در جهان کنونی شمرده می شد و آثار اجتماعی ، فرهنگی و ادبی پرمحتوایی را از خود به یادگار گذاشته است .

پس شایسته است که در خصوص این دوستی و روابط نزدیک درنگی داشته باشیم تا شناخت بیشتری از اصالت های اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی صدر داشته باشیم و ببینیم که او چگونه با افق دید وسیع توانسته است از مردم ستمدیده در هر گوشه ای از جهان ، دفاع کند و در پرونده های وکالتی نیز خودش را مجهز و آماده کند ؛ البته نه برای کسب درآمد و یا شهرت ظاهری آن چنانی ، که به حق یا مغرضانه مورد دستاویز عده ای شده است ، بلکه برای دفاع واقعی از حقوق مردم ستمدیده – چه فقیر و چه غنی - که مورد اجحاف و تعدی قرار می گیرند ، خود را وقف کرده بود ، نه این که بخواهد ، به قول دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی ، «اسب هر درشکه ای شود» و در مقابل زورمندان و زرپرستان و تزویر گران تسلیم گردد که از این جنبه ها نیز الگوی بزرگی برای ما وکلا و همه آزادی خواهان کشور بزرگ ایران بوده و خواهد بود .

مستند به شماره 76 بخارا ، حسن صدر در نامه ای به پروفسور فضل الله رضا به تاریخ 14/1/1340 با اشاره به امتناع دولت آمریکا در دادن ویزا به وی می گوید: «به جناب عالی هم عرض می کنم ، که من کمونیست نیستم ولی گناه من این است که تمایلات چپ progressiste دارم. عجبا! آنچه در دورۀ استالین دربارۀ روسیه صادق بود که:« هر که نوکر ما نیست دشمن ماست» ، امروز در بارۀ آمریکا ، اعم از دموکرات و جمهوری خواه صادق است. ویلسون [خطاب به ملت آمریکا] نطقی کرده که من فراموش نمی کنم . [او می گوید] :

«ملت آمریکا ! اگر طلا می توانست ملتی را در اوج عظمت نگاه دارد و اگر تجارت و ثروت می توانست قومی را از خطر هلاک حفظ کند ، امروز ملت «کارتاژ» آقای جهان بود . برای زنده ماندن و آقا بودن خلقیات انسانی و ملکات فاضله لازم است. ملتی که می خواهد زنده و بزرگ بماند باید مروّت و انعطاف و عدالت داشته باشد». ولی از چشم بندی خدا حیرانم؛ به قول ملا « چشم باز و گوش باز و این عَمی»...

آقای پرو فسور! اگر می دیدید حکومت ایران با تکیه بر زور و توپ آمریکا با مردم متفکر و وطن دوست و مردم خواه چه می کند ، مثل من می گریستید! می دانید ! اما نه به قدر کسی که خودش مورد این ستم ها قرار گرفته است...»

 در نامۀ دیگر ، در تاریخ 3 ژانویه 1974 به نوشتۀ زیبا و فوق العادۀ پروفسور با عنوان «قاضی بُست» - چاپ شده در مجله نگین - اشاره می کند و می گوید : « این نوشتۀ سراپا مطلب و سراپا اخلاق و فرهنگ و ادب و عرفان و انسانیت ، چنان مرا مست کرده که دوباره از الف تا یای آن را خواندم و لذت بردم . لذّت از پدر و پسر ، لذّت از تمتّع و تعزّز ، لذّت از غرور...»!

نکته سنجی حسن صدر در توجه بیشتر به «قاضی بُست»

نکته سنجی حسن صدر در تکیه بر تحلیل های جانانۀ پروفسور رضا در نوشتۀ «قاضی بُست» الگویی برای تمام وکلا و قضات و انسان های آزادی خواه است تا بار دیگر عظمت قضات مستقل و با وجدان و مستغنی از حُطام دنیوی را به رخ بکشد ، آن هم این بار با قلم شیوای مرحوم پروفسور فضل الله رضا ، تا نشان دهد که چگونه پدر و پسری در سمت قضاوت ، دور از هر گونه لغزش و تمنیّات مادی و عدم وابستگی به حاکم قَدَرقدرتی چون امیر مسعود غزنوی به انجام وظیفۀ خود در عدالت گستری مشغول بوده اند و به جوسازی ها و تأثیرگذاری ها وقعی ننهاده و گردن خم نکرده اند ...

حالا ما هستیم و آرمان های عدالت خواهانه وکلایی چون حسن صدر و قضاتی از جنس همان «قاضی های بُست» ، که در هر زمان و مکانی هستند و در ایران کنونی ما نیز ، در حال حاضر کم نیستند . اینان افتخار تاریخ بشریت اند و لازم است هر از چندی از این گونه نام آوران یاد شود تا بعد از گذشت هزاران سال فراموش نشوند و از زبان انسان های آگاهی چون پروفسور رضا و دکتر حسن صدر ، مورد تقدیر قرار گیرند تا دل های رمیده و مأیوس از جور زمانه همچنان امیدوار بمانند و مبارزات حق طلبانه در دل ملت ها بدرخشد و روشنی بخش دل حق طلبان باشد .

در ماجرای «قاضی بُست» حکایت از پدر و پسری است به نام های ابوالحسن بونصر بولاني و ابوبکر بو نصر بولانی که - همان گونه که گفته شد- هر دو مستقل ، منيع الطّبع و غير وابسته به جاه و مال اند و با فقر شدید ، قضاوت های دقیق و عادلانه انجام می دهند ؛ یعنی نه حق مردم را به حاکم می دهند و او را هر روز زورگوتر و گمراه تر می گردانند و نه در بین مردم به تضییع حقوق کسی مشغول اند . آنان با فقر بسیار ، که به گوش درباریان مسعود نیز رسیده است ، از گرفتن دوهزار مثقال طلاي حاصل از فتوحات هندوستان - که مسعود غزنوي از طریق بو نصر مشکان ، رئیس دیوان رسائل و استاد بیهقی ، فرستاده بود - امتناع نمودند تا قلم نکته سنج بیهقی را به حرکت و تحسین وادارند و نگارنده را نیز تشویق کنند که از بیهقی و این قضات عالیقدر بُستی چنین یاد کند :

                                     اگـر  سلطان  غزنيـنت بـه در زد             هزاران  سکه  بر  ديوار  و  در  زد،

                     بزرگا مردي ،اي قاضي« بولاني»!            کجا   بـاشد   ليـاقت  بر   فـلاني،

                     بـرايت  فخــر  دارايي   فــروشد             به تحقير و  به تحميق  تو کوشد؟!

                     چو از « بونصرمشکان» زر فرستاد             برايت   هـديه ها  بـر در  فرستاد ،

                      تو  گفتي  مال  سلطاني  نخواهم            ز  شأن  و  قدر خود  هرگز  نکاهم

                      چنين مالي برايم شبهه ناک است            که  دامانم  نيالايم  چو پاک  است

                      قناعت  مي کنم   مانند   درويش            ندارم  غصّۀ   مال کم  و  بيش...!

                      «کََََفيٰ بِالله»  تا  گويم ، مرا بس!             نخواهم هديه اي برمن دهدکس!!!

                      حقيقت  ياورا !  بوالفض   بيهق!             ز   تو   خشنود  بادا  حيّ   مطلق!    

                      غبار    تيرگي   رُفتي  ز   تـاريخ             هر آنچه  گفتني ، گفتي ز  تاريخ...

                      قلم  را  داده اي  قوّت   پي حق             يقينًا    گشته اي   با  نور ،  ملحق

 

آری! این ها همه حکایت از صفای درونی و نیت خالص و قلم تیزبین حسن صدر و پروفسور رضا و اشخاصی مثل ابوالفضل بیهقی است که نمی گذارد این پدر و پسر بُستی به عنوان دو قاضی مشهور فراموش شوند و با آفرینش عوالم درونی زیبا در دل حق طلبان جای گیرند و صفحۀ تاریخ نیز از این صحنه ها بر خود ببالد .

دفاع حسن صدر از ملت های مظلوم و مبارز

حسن صدر که در سال 1353 به آمریکا رفته بود (در 15 دی مقارن عید کریسمس ) در نامه ای خطاب به روزنامۀ اطلاعات ، با اشاره به بمباران بی امان دو بندر مهم ویتنام شمالی توسط دولت آمریکا ، با این خیال که دو شبانه روز بمباران مستمر شاید روحیه ویتنامی ها را خرد کند و بدون گفتگو تسلیم آمریکا شوند را به سخره می گیرد و ادامه می دهد که البته چنین نشد و دنیا به زحمت ، آن لحظات وحشت انگیز و عظمت مقاوت یک ملت کوچک آسیایی را فراموش خواهد کرد .

مورد دیگر از دفاع جانانه حسن صدر به محتوای دو کتاب دیگر وی به نام های :« الجزائر و مردان مجاهد» و « استعمار جدید » بر می گردد که صدر این گونه استعمار را«NEO COLONIALISM» می نامید که در مبارزات فلسطین ، رودزیا ، آمریکای لاتین ، لائوس ، ویتنام و کنگو جلوه گری داشت و در ادامه به محتوای این دو کتاب بیشتر پرداخته ایم . در مقدمه کتاب «الجزایر و مردان مجاهد» صدر با اشاره به عظمت قیام الجزایر و شکوه مجاهدین این سرزمین پیشرو عربی و شرقی مسلمان ، درک ریشه های اساسی عقب ماندگی اخلاقی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی جامعۀ آن روز کشور ما ایران را در این می داند که در این خصوص بیشتر بیندیشیم تا شباهت وضع آن روز کشور خود را با اجحاف های صورت گرفته به ملل زیر ستم و استعمار ، از جمله به زنان و مردان الجزایر را بیشتر درک کنیم که از زجر و مرگ نهراسیدند ، بلکه مرگ از صلابتشان می گریخت و در پایان مقدمه کوتاه فوق یادآور می شود :« علی رغم تمام یأس ها  بدبینی ها من معتقدم ملت ما هم مثل دیگر ملت های عقب نگه داشته شده به این مدل عالی بل اعلا و سرمشق عظیم و آموزنده و این جهاد جلیل و جمیل با دیده اِعجاب و اِکرام می نگرد و با اغتنام فرصت هایی که زمانه پیش خواهد آورد در راه صیانت شرف و عزت ، آزادی و استقلال خود از بذل همه چیز دریغ نخواهد کرد.»

سؤال این است : اگر حسن صدر می خواست در زمان حال حاضر قلم به دست بگیرد و به شرح ماجراهای اتفاق افتاده در ایران و محیط جغرافیایی پیرامونی بپردازد به نظر خوانندگان گرامی بر چه نکته هایی انگشت می گذاشت و چه توصیه هایی به ملت ایران و روشنفکران و وکلا و قضات آگاه و باوجدان می کرد ؟

به نظر نگارنده شاید حسن صدر ما را به پرهیز از افراط و تفریط و روی آوردن به تعقل و اندیشه ورزی صحیح و حفظ رابطه با کشورها و دولت ها بر اساس منافع متقابل و مصالح ملی و اسلامی و پرهیز از خشونت و درگیری و تخریب در مسائل داخلی و خارجی با رویکرد اصلاح گرایانه دعوت می کرد تا با نظارت واقعی بر رفتار زمامداران ، اصالت را به حق مردم در بهره مندی از امکانات و مواهب زندگی بدهیم و به ما و حاکمین تذکر می داد که در هر صورت به رأی و نظر مردم احترام بگذارند که آنان را سر کار آوردند ؛ ولی کمتر مشاهده می شود که به صورت واقعی از آنان دفاع شود . این ها همه ممکن است از جمله زمینه های مورد توصیۀ حسن صدر تلقی شود . والله اعلم .