صفحه اصلی / اخبار/ قوانین / اگر وکیل من بودی

اگر وکیل من بودی

با قلم : دکتر غلامرضا طیرانیان
اگر وکیل من بودی

اگر وکیل من بودی 

کمتر وکیلی از وکلای دادگستری است که در طول خدمت در کسوت وکالت و حضور در مراجع قضائی و تلاش برای احقاق حق موکل، از خصم موکل بارها نشنیده باشد: شما وکلاء تنها به انگیزه دریافت حق الوکاله، حمایت از موکل خود را به عهده می گیرید و اگر من قبلاً به شما مراجعه و حق الوکاله بیشتری تقدیم کرده بودم، یعنی «اگر وکیل من بودی» آیااین چنین بی پروا  بر مواضع من حمله می کردی؟ وظیفه شما وکلای دادگستری حمله است یا دفاع؟ وکیل دادگستری چگونه یقین می کند که حق با موکل اوست؟ آیا سخنان هر دو طرف دعوی را می شنوید؟

بسیارند وکلائی نیز که در خلوت از وجدان خود می پرسند: اگر به واقع وکیل شخص مقابل موکل بودم، با همین جدیت و استواری و در همین موضع کنونی که دفاع از موکل را پذیرفته ام، می ایستادم؟ وکیل  از خود می پرسد: آیا در یک دعوی ممکن است هر دو طرف بر حق باشند و بین دو حق نزاع درگیرد؟ 

در امور ترافعی و در نزاع بین خواهان و خوانده و در نزاع بین متهم و شاکی خصوصی که در اندیشه حفظ حق خویش است یا نزاع بین متهم و مدعی عمومی که حافظ حقوق مردم و حکومت است، هرگز هر دو طرف نمی توانند بر حق یا هر دو طرف در صراط باطل باشند. معیار تشخیص حق چیست و معیار شناخت باطل کدام است؟ چه سخت است وظیفه وکالت دادگستری در این غوغا؟

اگر قانون بر وکیل دعاوی تکلیف می کرد که قبل از پذیرفتن وکالت، ادعا و دفاع هر دو را بشنود. اگر قانون طرف مقابل موکل را نیز مکلف می نمود و به دعوت وکیل در دفتر وکالت او حاضر شود، در صورت امتناع از این تکلیف تا پایان دادرسی، حتی در ذهن خود حق نداشت از وکیل بپرسد: «اگر وکیل من بودی» چه می کردی؟ و در این حال وجدان وکلای دادگستری در دفاع از موکل و استواری در جایگاه خود آسوده بود، ولی این آرزوئی بیش نیست. قوانین درباره چگونگی احراز و تمیز حق از باطل قبل از پذیرفتن وکالت و اقامه دعوی ساکتند. قانون تعریفی جامع و مانع از حق ارائه نمی کند، خصوصاً در تطبیق با دعوی و حقی که وکیل باید از آن حفاظت نماید.

راهنمائی وکیل تنها قانون، یعنی مصوبات قانونگذار و رویه های قضائی و دلائل و مستندات طرفین و منطق قضائی است که وکیل و قاضی مصوبات و رویه ها را به عنوان احکام عام االشمول و دلائل ابرازی اصحاب دعوی را  ثابت کننده موضوع و مسئله مورد نزاع می شناسد و از تلفیق احکام و دلائل حق را احراز می کنند، انسان هر که باشد، آنچه را خود در فضای آزاد احراز می کند، حجت می داند و به حجت خویش عمل می کند و هیچکس را بر دیگری برتری نیست و وکیل دادگستری نیز این گونه طبق حجت خود وجدان خویش را به قبول وکالت قانع می سازد، همانگونه که قاضی نیز بنا به تشخیص و حجت خود بر دعوی حکومت و رأی صادر می نماید.

اگر موکل در تحصیل دلائل به واقع حیله بکار برده باشد، وکیل چگونه قادر به تشخیص آن است، در صورتی که دلائل بر حسب الفاظ و کلمات و اعتبار اسناد مطابق با قوانین و به ظاهر مثبِت حق او باشد. وکیل چه کند اگر موکل از عدم دانائی و غفلت شخص مقابل استفاده کرده و او را فریب داده باشد. وکیل عالم به غیب نیست. او و اصحاب دعوی در دنیای شهود زندگی می کنند، حتی اگر اثبات فریبکاری برای قاضی نیز ممکن نباشد و فریب خورده نیز وسائل قانون برای مقابله را از دست داده باشد. بزرگان دین ما بر اساس بینه قضاوت و حکم صادر می کردند و تذکر می دادند، اگر کسی با توانائی در دلائل و استدلال قوی تر رائی از آنان بستاند که خلاف حق باشد، عذاب الهی در انتظار اوست. پس عاقل باید بپذیرد اگر حق زیر لایه های فریب و عدم آگاهی پنهان باشد، از دید قانون و وکیل نیز مخفی خواهد ماند. طرفین خود به حق واقعی خویش عالمند، اما قاضی و وکیل نمی دانند و جائز نیست، وکیل و قاضی را متهم به همدستی با فریبکاران کردن.

وکیل دادگستری قانوناً نمی تواند مراجع دولتی و غیردولتی را موظف به ارائه دلائل یا مکلف به ادای توضیح درباره اسناد و دلائل موجود در ادارات دولتی یا موجود نزد شخصیت های حقوقی و خصوصی نماید. وکیل دادگستری ناگزیر باید به ادله و مستندات موکل اکتفا کند. موکل نیز مانند همه انسان ها می تواند در بیان مشکل قضائی خود صادق باشد یا فقط قصد بهره برداری از خدمات وکیل را داشته و چه بسا با تظاهر به مظلومیت و حقانیت خود، حتی وکیل دادگستری را نیز بفریبد. آیا به واقع شایسته و انسانی است وکیل دادگستری را متهم کنند که خود را به ریال فروخته و او را مؤاخذه کنند که «اگر وکیل من بودی» همین گونه دفاع می کردی. واقعاً چه سخت و ناگوار است وظیفه وکالت در این غوغا.

وکیل وظیفه شناس و حق گرا و عدالتخواه، راهی جز این ندارد که سخن موکل را بشنود و با بررسی و دقت در دلائل او در ذهن حقوقی خود و قوانین موضوعه حکم مرتبط به دعوی و یا دفاع موکل را بیابد و برهانی در جهت احقاق حق موکل اقامه نماید. موکل به امید بهره مندی از توانائی و حمایت قانونی از وکیل استمداد می کند و وکیل نیز قطع نظر از حق الوکاله با سرمایه جامعه تربیت شده و موظف به این حمایت است و چه بسیارند وکلائی که به عنوان زکات علم خود و احساس دین در برابر مظلوم، حمایت از موکل را رایگان می پذیرند و بر کسی نیز منت ندارد. «ادامه دارد».