صفحه اصلی / اخبار/ ایران زمین / مقررات سنتی، پایه قوانین موضوعه اند

مصادیقی از مبانی فرهنگی و تاریخی میانجیگری؛

مقررات سنتی، پایه قوانین موضوعه اند


(قسمت اول) رضا زرعی-وکیل دادگستری
مقررات سنتی، پایه قوانین موضوعه اند

در ایامی که اصول و مبانی «عدالت ترمیمی» و فرآیند «میانجیگری» می خواهد با درگیر کردن عوامل مستقیم و غیرمستقیم ارتکاب جرم، انواع تدبیرهای دادرسی پیشگیرانه را مطرح کند و از بزه دیده و بزهکار گرفته تا جامعه و دوستان و آشنایان طرفین، هر کدام را به تدریج و به انحای مختلف در ترمیم گسست ها و جبران خسارات مادی و معنوی دخالت دهد. توسل خشک و خالی و شکلی قوه قضائیه به طناب باریک شورای حل اختلاف و ارجاع فلّه ای پرونده ها به انواع داوری، آن هم بدون برنامه ریزی محتوایی دراز مدت، مسلماً تأثیر قابل توجهی در پیشگیری، قضازدایی و جرم زدایی چاره ساز نخواهد بود و حتی آمار ورودی پرونده ها را نیز تقلیل نخواهد داد. برعکس، بررسی های ماهیتی و فرهنگی و یافتن جلوه ها و زمینه هایی از رفع و رجوع اختلافات در ایام گذشته، آن هم از بطن مردم و آثار فرهنگی و کتاب های غنی اجتماعی ، به شناسایی هر چه بیشتر بنیان ها و میراث های فکری منجر خواهد شد و باعث خواهد شد که به جای پرداختن به ظواهر امور و آزمودن های مجدد مراحل دادرسی پیچ در پیچ فعلی، اعم از داوری به اشکال مختلف، وقت طلایی خود را نیز تلف کنیم و مشکل دیگری نیز بر مسائل و مشکلات قبلی بیفزاییم.

به جای این همه اتلاف نیرو باید به خود بیاییم و با محور قرار دادن برنامه ریزی های اصیل اقتصادی، اشتغال زایی، ایجاد امنیت روحی – روانی و تشویق روابط تجاری آزاد (هم در داخل کشور و هم در مناسبات خارجی) به این فکر نیز ، خواهی نخواهی، خواهیم افتاد که مردم ما در گذشته از قدیم الایام در روابط و مناسبات فردی و اجتماعی ، مشکلات فیمابین خود را در اشکال متنوع و مناسب جمعی و گروهی ؛ آن هم بدون این که مستقیماً تعلیمی ببینند و یا از نوشته و یا کتابی بیاموزند ، چگونه حل و فصل می کرده اند؟ زمینه های اصلی پیدایش این تدبیرهای آشتی جویانه در قالب های سمبلیک و ناخودآگاه خمیرمایه اولیه برای بهره مندی از روش های علمی پیشرفت علوم و حقوق جزا و نهادهای مردمی جدید خواهد بود .

نمونه بارز این مناسبات آشتی جویانه و مردمی به نحوی در مفاد و بخصوص نتایج مثنوی « حکایت فطیر آشتی» آمده است . در این مثنوی نگارنده ، ضمن بیان خاطره ای تلخ و شیرین از ایام نوجوانی ، به طور غیرمستقیم به مبانی اجتماعی ، مذهبی و فرهنگی حل و فصل اختلافات ، آن هم با توسل به هدیه نان و نمک در قالب فطیر ، در کنار حسن خُلق و تدبیر ، مصداق بارزی از این گونه فرهنگ اصیل آشتی جویانه نمایانده شده است .

تجسم فرمایید در همان حینی که کودکان مشغول بازی هستند ، یکی دیگر از بچه های محله با بهره هوشی متوسط به بالا، نه تنها همبازی بچه ها نمی شود ، بلکه گاهگاهی نیز خطاب به آنان با لحن های عتاب آمیز می گوید : « هر که درس نخواند ، حمال می شود» و قس علی هذا ، که در مثنوی مندرج است ...

این که چگونه می توانیم به منابع اصلی این گونه هنجارها دسترسی بیشتری داشته باشیم و یا این که از ره آوردهای ملل پیشرفته در این خصوص در کنار بهره مندی از تجربیات علمی روز آنان چگونه استفاده کنیم ، سؤالی است که متصدیان جدی و دلسوز و اگاه باید جواب دهند . مختصر این که از قرن شانزدهم موضوع جمع آوری اصول و منابع ادبی و دانش عامیانه در فرانسه طرح و تداوم یافته و عده ای از دانشمندان و نویسندگان در کنار ادبیات مکتوب و رسمی ملل ، هم به عنوان سرگرمی و هم به عنوان کار جدی بعدی شروع به جمع آوری ادبیات عامیانه کرده اند تا به پیدایش «علم مردم شناسی» در فرانسه و «انسان شناسی اجتماعی» و «انسان شناسی فرهنگی» در کشورهای انگلوساکسون منجر شده تا اینکه از اوایل قرن نوزدهم مطالعه «فولکلور» به صورت علمی رواج یافته و تحقیق درباره معتقدات و ادبیات شفاهی و رفتار و اعمال توده مردم به عنوان یک واقعیت اجتماعی مورد توجه واقع و در دیگر کشورهای رو به رشد جهان سوم نیز کم و بیش مطرح شده است . کتاب «گرد شهر با چراغ» ، نوشته دکتر محمود روح الامینی از این حیث غنی است و مثل دیگر آثار این دانشمند علوم اجتماعی قابل همه گونه بهره برداری است .

نگاهی به «گرد شهر با چراغ»!

نویسنده این کتاب معتقد است «مطالعات مربوط به فعالیت های اقتصادی ، روابط اجتماعی مانند خویشاوندی و روابط آن با گروه های سنی، قوانین، سازمان های سیاسی و اصولاً آنچه که «ساخت اجتماعی» نامیده می شود، تحت عنوان «انسان شناسی اجتماعی» می آید و تحقیقات و شناخت فرهنگ مادی و تکنولوژی، سنت، زبان، هنر، فولکلور، باورها و اسطوره شناسی در شمار «انسان شناسی فرهنگی» آورده شده است».

دکتر محمود روح الامینی در این کتاب ذیل عنوان «جایگاه مقررات سنتی»، سنن و مقررات کهن قومی ، تاریخی و دینی ما را تار و پود حیات فرهنگی جامعه فرهنگی حال حاضر ما می شمرد و از طرف دیگر مقتضیات و تحولات اجتماعی اخیر جامعه ما را «گذرگاهی دشوار» برای ورود به مرحله انتقالی و تغییر مسیر از مقررات سنتی به «سیستم قانون مدوّن» نام می نهد و در این بین به برخورد این دو مرحله و گاه به تضادهای حاصل از این مواجهه و تلفیق مقررات سنتی و قوانین موضوعه اشاره و توجه دارد ؛ نهایت این که ایجاد هماهنگی مناسب این دو مرحله و تلفیق مذکور هنری است که به دست قانونگذار و مجریان آگاه قابل عمل و پیاده کردن است که اگر درست رفتار شود ، نه تنها عوارض منفی زیادی نخواهد داشت و باعث پیشرفت و رشد علمی و اجتماعی نیز خواهد شد .

دکتر محمود روح الامینی در ادامه با تذکر این که: مطالعات مردم شناسی حقوق ایران، با وجود منابع و مدارک فراوان قدم های اولیه را برمی دارد، معتقد است که تحقیق در میدان مطالعات مذکور از سه جهت حایز اهمیت است:

1- مطالعه مقررات سنتی باعث می شود که ضوابط عرفی و آداب و رسومی که به تدریج جای خود را به قوانین موضوعه می دهد و گاه دانسته یا ندانسته تحقیر می شود ، به دست فراموشی سپرده نشود . این مقررات هر چند هم که بنا بر مقتضیات اجتماعی کنونی قابل اجرا نباشد، حفظ و نگهداری آن مسلماً در تحلیل مسائل اجتماعی گذشته و مطالعۀ سیر تحول فرهنگ و تمدن ایران ، راهنمای ارزنده ای است.

2- شناخت مقررات سنتی می تواند به وضع قوانین و انطباق آنها با سنن و رسوم کمک کند . به علاوه با شناخت ضوابط و مقررات سنتی است که می توان به این نکته پی برد که دیواره ای نفوذ ناپذیر بین قوانین موضوعه و مقررات سنتی فاصله ایجاد نکرده است .

تاریخجۀ مردم شناسی حقوقی در سطحی کلی تر نشان می دهد که حتی در کشورهایی که ما قوانین موضوعۀ خود را مدیون آنها هستیم ، مقررات سنتی، پایه و ریشۀ قوانین موضوعه اند و گاه برای پذیرفته شدن قانونی تازه، ریشۀ سنتی آن را به عنوان مقدمه بیان می کنند .

3- با تسهیلات ارتباط جمعی ، برخی از ضوابط و مقررات محلی و منطقه ای جای خود را به قوانین عمومی و بین المللی می دهد و ازتباط جوامع با یکدیگر، ما را مجبور به رعایت آنها می کند و فقط با مطالعۀ سنن قومی و مقررات سنتی است که می توان گنجینۀ فرهنگی و قومی را حفظ کرد .

شایسته است فیلمنامه ها و حکایت های نظم و نثری در این خصوص و موارد مشابه دیگر، که همه متأثر از باورها و سنت های ایران اسلامی و باستانی ما باشد ، نوشته و در مطبوعات و رسانه های جمعی دیگر پخش شود و در کلیه مراکز آموزشی، اعم از دانشگاهی، قضایی، وکالتی و دینی تدریس گردد تا این گونه مفاهیم در باورها بیشتر جایگزین و در اعمال نیز جلوه گر شود .

بعد از درج مثنوی «فطیر آشتی» قسمت اول این بحث را پایان می دهیم . در قسمت دوم ، مصادیقی از خصال و رفتارهای کریمانه شیخ صفی الدین اردبیلی را در همین حال و هوا مورد توجه قرار خواهیم داد تا بتوانیم علاوه بر بهره گیری از محتوای غنی این گونه رفتارها ، به ریشه های احتمالی در بین مردم نیز نزدیک تر شویم .                              

                             خاطرۀ « فطیرِ» آشتی!

به  وقت   نوجوانی   شاد     بودیم           به  بازی چون گل شمشاد  بودیم،         

یکی از بچه ها ، نامش « خداداد »           سرش را طاس کرده وقت خرداد،        

بدون  همرهی    ناگه  به  فریاد  ،           مکرر  جمع  ما  را  این  ندا  داد :        

« نخوانَد  هر که  درس ،  حمّال  باشد!           همیشه گُنگ و کور ولال باشد!»       

یکی  از   بچه ها   گفت : « ای فلانی!            چگونه  رسم  صحبت  را  ندانی؟         

 خودت  کوری   نبینی  زیر  پا   را          چرا حمّال  خوانی  بچه ها  را ؟»        

سرش سنگی  زد  و  خون  در  هوا   شد          هیاهویی  از  این  غوغا  بپا  شد         

                                           ***                                          

سراسر  آسمان  همرنگ  خون شد          شفق  همراه و همگام جنون شد        

قضا را« مشدی شعبان» خسته آمد          سماور  را  به  پشتش بسته  آمد         

برای   رزق  خود    دایم    بکوشد          به  مردم  چایِ  دارچین   می فروشد          

به سوی  منزلش  نزدیکتر   گشت          سر خونین   پسر  تا  دید  ،  برگشت!           

قمر  در  عقرب  و  وقت خطر  شد          به  منزلگاه  ضارب  رهسپر  شد           

به در می کوفت با خشم  و  هیاهو          به تن  لرزان  شده  یکسر  همه  مو :         

« که ای «مشدی غلام»! این ها چه کار است؟         چرا فرزند  من خونین  و  زار  است؟»                                                                       

یکی سیلیّ  محکم   زد   پدر   را           که تاوانش  نهد  جای  پسر را  !

پدر در هم  شد  و  در  فکر   چاره          بدون شکّ و  تردید  ، استخاره ، 

به  مادر  گفت  تا  سازد   خمیری           از آن بار  آوَرَد  خوشبو  فطیری   

پسرها     هیزم    آوردند     فوراً            تمام    کارها     کردند     فوراً!   

 تنور آماده   همرنگ   فلق   شد           فطیران پخته ،جمله در طَبَق شد

بکوش ای دوست! هر دو پخته گردی            وگرنه خامی و چون دود و گردی!

 چو روز آمد  فطیران  بست  مادر          به   نور   آشتی     پیوست   مادر

روان شد سوی  همسایه  فطیران         به همراه  آمده  خُردان  و  پیران 

پدر هدیه به  دست  و  با  نجابت          به در آهسته  می زد  با  صلابت

                                         ***        

چو صاحبخانه  آمد شرمگین شد          خجالت برد و اشکش  چون نگین شد       

از     آیین    مروّت   گفتگو   کرد           ز مهمان  عفو خود  را  آرزو  کرد!

هوا روشن تَرَک،گل ها شکوفان          زبان ها  از  مودّت  جمله گویان       

پدرها  جای  در  آغوش   کردند          شرابی  از   محبت   نوش کردند     

خدایا!   عاقبت ها  نیک  گردان           دل ما را به هم  نزدیک  گردان  

به روح هر دو  رحمت ها  بباران          بمانَد   این   حکایت   روزگاران           

0 نظر برای “ مقررات سنتی، پایه قوانین موضوعه اند

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.