صفحه اصلی / اخبار/ چارسو / لبخند کتاب

لبخند کتاب


کتایون وشاق

 

در روزگاری که آلودگی هوا و آلودگی صوتی گوش و چشم ما را پر کرده و چنان زمین و زمان را ناخرسند ساخته که شادابی را از ما سلب کرده است و درد دل دوستان و اخبار فساد‌های کلان مالی در هر گوشه‌ای که بنشینی کلامی آزاردهنده و ‌گاه تکان‌دهنده است به شکلی که در هر جمعی که وارد می‌شویم می‌بینیم ماحصل آن افسوس و افسردگی و غم و رنج و بلیه و بلا سرتا ته کرباس نشستن و برخاستن ما را می‌تند و این دل‌مردگی روانی خستگی جسم را به همراه دارد و به قانون جبر علیت، پریشان‌فکری پریشان‌گویی را به همراه خواهد داشت که در مجموع بد حالی و بد روزگاری گلوگیر همه آشنا و غریبه و دور و نزدیک است.

اتفاق زیبایی نیز افتاده است که خواستم به خوانندگان بگویم. به تازگی کتابی به دستم رسید که مرا با خود برد و خواندن این نوشته روحیه نشاط‌انگیز و شادنگری را در وجودم افروخت. من هم بر آن شدم هنگام خواندن آن کتاب در سکوت و آرامش، دور از این همه هیاهو و جنجال که برای مقام و پول بر پاست، به گوشه‌های دلنشین زندگی نگاه کنم و به قول نویسنده به افق‌های ناگشوده قدم بگذارم و دل از غم‌های روزمره خالی کنم. تمنایی که گمشده بسیاری از مردمان کشور است، کتاب شادی، حق فراموش‌شده پژوهش دکتر محمدعلی دادخواه است که به راستی بر این معضل جامعه ما انگشت گذاشته و در خلال نوشته به برخی از مسائل و مصائب روزگار ما پرداخته است. به راستی این همه رنج و جنگ و جدال برای مال و مقام و سپس گذاشتن و گذشتن ارزش آن را دارد که ما عمر گرانمایه را بدان صرف کنیم؟ کتاب می‌خواهد ما را بر سر دو راهی قرار دهد که با انتخابی درست بر گذر سریع روز و شب و عمر تامل و تدبر کنیم و به خود آییم که چه می‌کنیم و چگونه عمر بی‌بازگشت را بیهوده تباه می‌سازیم. آیا یک ساعت آرامش در هوای دل‌انگیز و خرسندی درون بهتر از این تلخی تباه‌سازی عمر نیست؟ در جای‌جای کتاب از اشعار و داستان‌های کهن ادبیات فارسی بهره در خور توجهی برده شده بدان‌گونه که خودم از غفلتی که در طول زندگی مرتکب شده‌ام و به این منابع و مصادر مراجعه نکرده‌ام احساس شرم کردم و غبطه خوردم.

کنفسیوس سخن فاخری دارد که می‌گوید «درخت را از میوه‌اش می‌توان شناخت و نویسنده را از آثارش» عشق سرشار پژوهشگر به ایران سبب شده وی پیوسته در فرآیند پیوند فرهنگ ایران و نوآوری‌های جهان حقوق به بررسی پردازد. کوشش‌های خستگی‌ناپذیری که در معرفی و بیان جستار فرهنگ خودی و کهن ایران به چشم می‌خورد به گونه‌ای است که این نوشته با آن که در بستر حقوق بشر است، زمزمه‌ای از ادب و فرهنگ ایران به طور برجسته‌ در آن به چشم می‌خورد. این‌گونه پردازش به نیازهای جامعه یادآور سخن گورویچ، حقوق‌دان فرانسوی روسی‌تبار، است که می‌گوید حقوق‌دان شراب تازه را در جام کهن می‌نوشد. مراجعه به گنجینه‌های گران‌بهای میراث نیاکان و مقایسه و تطبیق آن با ارزش‌های روزآمد جهان حقوق پنجره‌ای تازه را در برابر دیدگان ما می‌گشاید.

کتاب حاوی چند قسمت است. در ابتدا به نگاه پیامبران، فلاسفه و حکما درباره شادی پرداخته است؛ سپس بحثی را پیش کشیده که اصولا علت و انگیزه ناراحتی و ناخرسندی مردم چیست و به یاری دستاورد‌های پزشکی ما را آگاه می‌کند که استرس و اضطراب و در خود رفتن‌ها و افسردگی‌ها منجر به درد‌هایی مزمن می‌شود؛ بدان‌گونه که بیماری‌های روانی، بیماری‌های تن را به همراه خواهد داشت. دادخواه با تکیه بر بررسی محققان ما را مطلع می‌سازد که به مرور زمان افسردگی‌ها فراگیر می‌شوند و گروه پر شماری از جامعه را نخست به بیماری روحی و سپس به بیماری جسمی مبتلا می‌سازند و ناشادی عامل همه تلخی‌های زندگی  ماست. فکر می‌کنم مثال‌هایی که دکتر دادخواه عرضه داشته و با حوصله بسیاری از متون کهن یافته و در کتاب قرار داده است، می‌تواند بارقه‌هایی برای افروختن شعله شادی در دل اندوهگین ما باشد.

نویسنده با مراجعه به آمار جهانی هشدار می‌دهد ایران در شمار کشور‌های افسرده جهان است در صورتی که پیشینه تاریخی و میراث فرهنگی ما حکایت از سرزمینی پر نشاط با مردمانی دلخوش و مسرور دارد. در بخشی از کتاب به تحقیق جالب توجهی برخورد می‌کنیم که مقایسه بین زمان پایداری اندوه و شادی است. در این بخش آورده‌اند که پایداری غم و غصه فزون‌تر از شادی و نشاط است پس برای اعتدال و نظم و سامان روحیه اجتماع باید تناسب قابل پذیرشی بین زمان‌های شاد و ناشاد ما برقرار شود و تا زمانی که این تعادل و تناسب بر قرار نشود آمار نشانگر وضعیت نامطلوب روانی جامعه ما خواهد بود. برای رفع افسردگی جامعه باید در برابر یک ساعت اندوه و افسردگی هفت ساعت شادی و نشاط فراهم ساخت، در فرجام نویسنده مردان دولت را بدین سمت می‌خواند که عزم خویش جزم کنند تا پیش از آنکه این آسیب‌های اجتماعی به فاجعه غیر قابل جبرانی تبدیل شود، علاج واقعه قبل از وقوع بر پا دارند. در برخی از مثال‌هایی که از فرهنگ کهن ایران وام گرفته شده و سپس پا به پای تحقیقات روزآمد جهان آن را بازگو کرده‌اند خواننده به شگفتی می‌افتد؛ آنگونه که آورده‌اند حکیم ابوالقاسم فردوسی هزار سال پیش از این از بیماری‌های روان‌تنی سخن گفته است. این حکیم ایرانی ما را اندرز داده که:

چو شادی بکاهد بکاهد روان

خرد گردد اندر میان ناتوان

مده دل به غم تا نکاهد روان

به شادی همی دار تن را جوان

این نوشته هم مثل دیگر کتاب‌های نویسنده جد و جهد بسیاری در تحکیم مبانی ملی و میهنی دارد. عشقی که در هر یک از آثار نویسنده به چشم می‌خورد.

در پایان فصلی درباره خوراکی‌های شادی‌آور در طب گیاهی و سنتی اختصاص یافته که در یک کتاب حقوقی کمتر سابقه دارد.

در هر صورت نشر این اثر که حداقل ساعاتی چند خواننده را شاد و خوشدل می‌سازد، فرخنده‌فالی است و جای آن دارد که برنامه‌ریزان کلان سرزمین در کارنامه خود بخشی را به این مهم که فطرت و خلقت ما با آن پی ریخته شده بپردازند. باید کتاب را اولین اثر پیرامون حق شادی در ادبیات حقوقی به شمار آورد.

توفیق نویسنده نکته‌یاب را در خلق آثار پرارزش دیگر خواهانیم.

 

0 نظر برای “ لبخند کتاب

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.