صفحه اصلی / اخبار/ حقوق شهروندی / شادی حق فراگیر

شادی حق فراگیر


جهان از پی شادی و خوشدلی است

نه از بهر بیداد و محنت‌گری است

حقوق‌دانان به روشنی آگاه‌اند که اندیشه حقوق و قانون ـ به عنوان دو وزنه ترازوی نظم و دادگری ـ از قرن نوزدهم در اندیشه بسیاری از فلاسفه، حقوقدانان و جامعه‌شناسان مایه‌ور شد؛ البته در یونان کهن، رم باستان و ایران قدیم نیز گفت‌وگوهای فراوانی پیرامون پیوند قانون و حقوق در میان بوده است، به گونه‌ای که هرودوت در بند 132 کتاب ششم خود می‌نویسد: «فرمانروایان باید چارچوب کار خود را در قانون تعیین کنند.» یا در فرمانی از داریوش می‌خوانیم که «هیچ شهربانی نباید اراده تنهای خود [M1] را بر مردم شهر اعمال کند.»

با این همه امروز جامعه‌کاوان بر این باورند که هرگز نمی‌توان حقوق مردم یک سرزمین و به طور کلی همه حقوق انسان‌ها را در چارچوب چند مجموعه قانونی جای داد؛ یعنی باید به طور روشن اعلام کرد هیچ دولتی توانایی آن را ندارد که همه باید‌ها و نباید‌ها را در قانون، آیین‌نامه، مقررات و بخشنامه‌ها جای دهد؛ حتی اگر چنین رخداد ناممکنی به وقوع بپیوندد، باز هم گذر زمان و شتاب تحولات هر لحظه آن قوانین و مقررات و اراده حاکم را ناکارآمد می‌سازد. در چنین گیر و داری آنچه قانون را خواستنی و دلنشین می‌کند همسویی قانون با سرشت آدمی است. اگر قانون ره‌پوی آن شد تا به فطرت انسان بنگرد و سپس وجدان او را فرا خواند و در این رهگذر او را بهینه سازد، شادی یکی از آن مقوله‌هایی است که در ادب و فلسفه و اخلاق بسیار از آن سخن رفته است به گونه‌ای که برخی انسان را تابع قانون خویش دانسته‌اند که وی هیچ فرمانی را نمی‌پذیرد و فقط فرمان خویش را که از درون وی و سرشت پاکش به دور از همه پلیدی‌ها  او را به فردای بهتری  فرامی‌خواند، برترین قاعده می‌دانند؛ اما بدین صورت کلی درباره حق و قانون و وظیفه سخن گفتن هیچ سامانی را فراهم نمی‌آورد. شاید چشم بستن از بسیاری نیازها باعث شود روان‌شناسان و جامعه‌شناسان سیاستمداران را هشدار دهند که به انسان ژرف‌تر بنگرند و چارچوب زندگی وی را موشکافانه بررسی کنند تا قانون بتواند به همه نیازهای آدمی بنگرد و پاسخ دهد.

فیلسوفان ـ چه آن گروه که به مبدأ و معاد باوری نداشتند و چه آن گروه که جان‌مایه اندیشه خود را الهی می‌دانستند ـ در این تکلیف نگاه قانون به همه نیازها، خواست‌ها و آرزوهای انسانی همراه شدند، عقل را به نظری و عملی و اندیشه آدمی را به دو بال عقل و روح تقسیم کردند و حکمت الهی را برای ساختن آدمی جان‌مایه هر کار پنداشتند، بر همین برداشت ره سپرده است.

در میان فلاسفه غرب کانت سرچشمه تمام مفاهیم اخلاقی را در پرتو ارزش‌گذاری عقل می‌داند. او بر مبنای چنین برداشتی اعلام می‌کند یک قاعده فراگیر را می‌توان به همه آدمیان به عنوان سرمشق کار آموخت و اجرای آن را درخواست کرد. دستور وی این است: « به شیوه‌ای رفتار کن که قاعده کار تو بتواند اساس یک قانون جهانی قرار گیرد.»

اکنون با این مقدمه نسبتاً طولانی به حق شادی بازگردیم که هر انسان سالمی به طور طبیعی خواهان آن است. هرچند پیروان مکتب حقوق طبیعی در برابر طرفداران حقوق موضوعه یک دلیل پایدار و ارزشمند را ارائه می‌کنند که حقوق موضوعه باید در خدمت انسان قرار گیرد، نه انسان در چنبره حقوق موضوعه؛ زیرا هدف حقوق طبیعی به لباس قانون در آوردن بایدهای ثابت و انکارناپذیر یک زندگی خواستنی است که در فطرت انسانی مایه‌ور است و حق شادی مورد پذیرش همه جامعه‌کاوانی است که در علوم انسانی بر آمد و رفتن انسان می‌نگرند. هر سخنی که این حق مسلم و گریزناپذیر را نادیده انگارد مبهم و بیهوده است. کشش انسان به شادی به عنوان اصلی ثابت و همیشگی در مکتب‌های شرق و غرب بارها عنوان شده است؛ برای نمونه اگر به مهستان ـ که شورای مشورتی دولت اشکانی بوده است ـ بنگرید، می‌بینید برای شاد بودن مردم قانون نهاده‌اند. پیش از آن نیز کورش بزرگ (559 تا 529 پیش از میلاد) در فرمان جاودانه خود که در سال 539 پیش از میلاد صادر کرده است یادآور شده همه قانون‌گذاری‌های وی به خاطر شادی آدمیان است.

اکنون جا دارد به مجموعه قوانین سرزمین خودمان نگرشی داشته باشیم که تا چه پایه و مایه به این حق کتمان‌ناشدنی از دیدگاه قانون نگریسته‌ایم و تا چه فرآیندی راه شادمان بودن و شادمان زیستن و شادمانی کردن برای مردم در آب و قالب قانون برافراشته‌ایم. آن هم در سرزمینی که گویندگان ما بر این بوده‌اند که باید همه لحظات عمر با شادی توأم باشد. در کورش‌نامه، کتاب هشتم، فصل دوم گزنفون می‌گوید کوروش یادآور شده که شهربانان همانند شبان باید به راحتی، آسایش و شادی مردم بیندیشند. گفتنی است شبان همان نامی است که تورات از زبان خداوند بر کورش نهاد. این واقعیت‌ها ما را به روزن‌های جدیدی می‌کشاند که امروزه در مکتب‌های حقوقی غرب گشوده شده است که حقوق‌دانان، سیاستمداران و همه کسانی که خواهان رفع تنش و خشونت و درگیری در سرزمین‌ها هستند حکومت‌ها را به زدودن افسردگی و دلمردگی و بی‌خویشی افراد جامعه فرا می‌خوانند و با پشتوانه تجربه‌های عینی هشدار می‌دهند که انسان فسرده نخست درونش ویران می‌شود و سپس شهر را ویران می‌سازد. پس هنگامه آن فرا رسیده است که به این هدف نهایی و نیاز نخست آدمی توجهی فزون‌تر شود.

پیشینه تاریخی در فرهنگ ما نگرش به حقوق بنیادین در غرب، نگاه به اسطوره و افسانه‌های این آب و خاک ما را بدین سمت و سو می‌خوانند که برای رهایی از بحران و جلوگیری از فاجعه بی‌خویشی و گسست افراد از یکدیگر به شادی جمعی مردم بیشتر و فراگیرتر بنگریم.

هر یک نفست ز زندگانی گذرد

مگذار که جز به شادمانی گذرد

هشدار که سرمایه سودای جهان

عمرست چنان کش گذرانی گذرد

 خیام

0 نظر برای “ شادی حق فراگیر

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.