صفحه اصلی / اخبار/ صفحه آخر / اختلال اضطراب پس از سانحه، جنونی که نمی‌شناسیم

اختلال اضطراب پس از سانحه، جنونی که نمی‌شناسیم


شیرین کیاسروش

 

 

مراجع دخترى بيست و چند ساله است و با چشمانى گريان و هراسان ماجراى تصادفى را براى روان‌درمانگر روایت مى‌كند. تصادف شديدى كه در آن دو تن از دوستانش را از دست داده است. خطر مرگ به خود او بسيار نزديك بوده است اما با چند شكستگى و تجربه دو عمل جراحى، جان سالم به در برده است. مراجع مى‌گويد هر بار كه سوار ماشين مى‌شود، تمام تصاوير و صداهايى كه از تصادف به خاطر دارد، در ذهنش مرور مى‌شود و او ناتوان از مقابله با اين خاطرات، دچار اضطراب و ملال شديدى مى‌شود. بسيار گوشه‌گير شده است و انگيزه انجام هيچ كارى را ندارد زيرا احساس گناه می‌کند از اينكه دوستانش فوت كرده‌اند و او زنده مانده است...

 

مرد آتش نشان روبه‌روى روان درمانگر خود نشسته است و با صداى گرفته‌اى صحبت مى‌كند. تجارب مكرر روبه‌رو شدن با صحنه‌هاى درناك در طى ١٥ سال گذشته، نهايتا او را از پا درآورده  است. افسرده خو و پرخاشگر شده است. صحنه‌هايى از انسان‌هايى كه به طرز دردناكى جان داده‌اند، مدام او را در خواب و بيدارى تعقيب مى‌كنند...

 

مجرمینی مانند غلامرضا خوش‌رو (معروف به خفاش شب) هميشه ادعا می‌کردند که در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته‌اند و داشتن این تجربه در ارتکاب جرائم آن‌ها نقش مؤثر داشته است...

هر انسانى ممكن است در طول زندگى خود با رويدادها و وقايع ناخوشايندى روبه‌رو شود. تصادف، مرگ يكى از نزديكان، وقوع بلاياى طبيعى، جنگ، سوءاستفاده‌هاى جنسى و هتك حريم جسمانى و وقايعى از اين دست. فرد ممكن است به‌طور مستقيم در معرض اين اتفاقات و  قربانى آن‌ها باشد و يا اينكه شاهد رخ دادن اينگونه حوادث باشد. همچنين ممكن است رخ دادن اين حوادث براى عزيزان او، احساسات و افكار ناخوشايندى را برايش به همراه داشته باشد. اين تجارب على‌رغم به همراه داشتن سختى‌ها و تنش‌هاى زياد الزاما روند زندگى همه ما را مختل نمى‌كنند. اما بعضى از ما دچار اختلال جدى در انجام فعاليت‌ها و توانايى كنترل افكار، رفتار و هيجانات خود مى‌شويم. اختلال تنش‌زاى پس از رويداد يا اختلال استرس پس از سانحه Posttraumatic Stress Disorder)) اختلالى است كه مى‌تواند پس از وقوع حوادث پيش گفته رخ بدهد.

 هر فرهنگى ميزان مشخصى از سوگ و صدمه روانی بعد از تجارب ناخوشايند را مى‌پذيرد. علائم برآشفتگى پس از رخداد دردناك، مى‌تواند تا چندين روز به‌طور طبيعى و با شدتى قابل كنترل ادامه پيدا كند. درحالي‌كه فرد مبتلا به این اختلال، علائم را به مدت طولانى‌تر و با شدت بيش‌تر تجربه مى‌كند. نشانه‌هاى اختلال در عرض سه ماه بعد از سانحه آغاز مى‌شوند و گاهى اين احتمال وجود دارد كه علائم به‌طور تدريجى افزايش پيدا كرده و چند ماه يا حتي چند سال بعد از وقوع حادثه به اوج خود برسد. اختلال ممكن است براى افرادى كه شغل ايشان مستلزم روبه‌رو شدن مكرر با اتفاقات دردناك هست نيز رخ بدهد. مشاغلى مانند آتش‌نشانى، اورژانس يا پليس جنايى كه در آن فرد مشاهده‌گر عواقب حوادث گوناگون است.

اما اين اختلال با چه نشانه‌هايى بروز پيدا مى‌كند؟

فرد مبتلا به اختلال، دچار اضطراب، نگرانى و خلق پايين است. او با توجه به فشار روانى و جسمانى كه متحمل شده است هرگونه تلاشى را براى اجتناب از يادآورى حادثه آسيب‌زا انجام مى دهد. ممكن است به يادآورهاى محيطى كه تداعى‌كننده حادثه تجربه شده است حمله كند يا براى دور كردن فردى كه به نوعى يادآور حادثه است، تلاش‌هاى زيان بارى انجام دهد. شدت برانگيختگى به حدى مى‌رسد كه احتمال پرخاشگرى كلامى و فيزيكى را بالا مى‌برد. در نتيجه اطرافيان ممكن است شاهد بروز رفتارهاى آسيب‌زا باشند. از ديگر نشانه‌ها، وجود حالات هيجانى، احساسى و فكرى منفى و آزاردهنده (مانند ترس و وحشت، خشم يا احساس شرم) مى‌شود كه در نتيجه رفتارهاى آشفته، ناآرام و كنترل نشده را در پى دارد. همه اين ها ممكن است فرد را بيش از حد حساس كند، تحريك‌پذيرى او را بالا ببرد و منجر به بروز رفتارهاى ناگهانى و خارج از اختيار شود. فرد ممكن است بدون وجود محرك و بر اثر تصورات و حالات درونى خود، آشفته شود يا دست به پرخاش بزند. همچنين مى‌تواند در مقابله با محرك ضعيف يا عادى، پاسخى اغراق شده و نامتناسب نشان دهد.

فرد مبتلا به PTSD  اعتماد خود به امنيت دنيا را از دست مى‌دهد و دائما نگران بروز حوادث ديگر است. همين تفكر مى‌تواند احساس لذت و رضايت را از او سلب كند. به‌طورى كه گوشه گير و منزوى شده و در روابط اجتماعى و تعاملات ميان فردى او اختلالات جدى به وجود بيايد. در نتيجه‌ی اين انزوا ممكن است شاهد افت كاركردهاى شغلى و تحصيلى نيز باشيم.

از جمله نتايج زيانبار ديگر، روى آوردن فرد به لذت‌گرايى افراطى است. لذت‌گرايى براى جبران حال بد و نيز در نتيجه‌ى به وجود آمدن تصور مبنى بر زورگذر بودن و بى ارزش بودن زندگى حاصل مى‌شود. ممكن است شاهد روى آوردن به مواد افيونى، در راستاى تلاش براى تجربه حال خوش و دورى از احساسات و تفكرات آزاردهنده باشيم. متأسفانه در برخى موارد روى آوردن به لذت‌هاى جنسى، روابط نامشروع و در پى آن خيانت به شريك زندگى نيز رخ مى‌دهد. به بیان دیگر، فرد به دلیل تجربه دنیای پر از غم و اعتقاد به پوچی دنیا و نیز برای کناره‌گیری از حال بد مزمن، حال بد روانی خود را برون‌ریزی می‌کند. زمانی که فرد خود مورد خشونت قرار گرفته باشد، احتمال ارتکاب خشونت از سوی او وجود دارد. دلیل این امر همان برون‌ریزی حال بد روانی و نیز جبران افراطی یا تلاشی برای مقابله ناهشیار با رنج شخصی است. این مسئله می‌تواند منجر به آسیب به دیگران و بروز رفتارهای خشن و بی‌محابا شود. نمونه این روند را در متجاوزان جنسی می‌بینیم که بیش‌تر آن‌ها خود، تجربه مورد تجاوز واقع شدن را دارند.

درمان اين اختلال بسته به ميزان شدت آن مستلزم دوره‌هاى روان درمانى و دارو درمانى است. در رابطه با اينكه عوامل محيطى و ژنتيكى در ابتلا به اين اختلال چه نقشى دارند، بايد گفت كه عوامل ژنتيكى و فيزيولوژيكى شرط لازم مبتلا شدن به اين اختلال نيستند. اما عواملى مثل جنسيت (احتمال ابتلا در زنان بيش‌تر است)، سن (احتمال ابتلا در سنين پايين‌تر بيش‌تر است) و برخى عوامل ژنتيكى مى‌تواند احتمال ابتلا به اين اختلال را افزايش دهد. عوامل محيطى نيز مى‌تواند چنين نقشى داشته باشد، عواملى مثل بزرگ شدن در شرايط تنش و خشونت، اختلاف ميان والدين و جدايى آن‌ها، تجارب دردناك مكرر، عدم وجود حمايت‌هاى اجتماعى و قانونى پس از حادثه و سطح پايين موقعيت اجتماعى و فرهنگى مى‌تواند احتمال ابتلا را بالا ببرد.

با توجه به آنچه گفته شد، اختلال استرس پس از سانحه با تصور معمول ما از عنوان جنون تفاوت‌هايى دارد زيرا فرد مبتلا به اين اختلال دچار زوال عقل به معناى سنتى خود نمى‌شود. ماده 149 قانون مجازات اسلامی مقرر می‌دارد: «هرگاه مرتکب درزمان ارتکاب جرم دچاراختلال روانی بوده به نحوی که فاقداراده یاقوه تمییز باشد مجنون محسوب می‌شود و مسئولیت کیفری ندارد.» این ماده تعریفی از جنون به دست نمی‌دهد و تنها «اختلال روانی»را که در زمان ارتکاب جرم موجب فقدان مطلق اراده یاقوه تمییز شود مصداق جنون محسوب می‌دارد و احراز این حالت رافع مسئولیت کیفری مرتکب جرم می‌شود. بنابراین هرنوع اختلال روانی اگر منتهی به یکی ازنتایج مذکور در ماده نشود جنون محسوب نمی‌شود و در قانون مجازات اسلامی فعلی برخلاف بندب ماده 36 قانون مجازات عموم 1352اختلال نسبی اراده یا قوه تمییز را موجب اعمال مسئولیت کیفری مخففه(مانندتبدیل مجازات جنایی به جنحه یاتخفیف درجات مجازات) شناخته نشده است. به هرصورت بايد به اين مهم توجه كرد كه اين بيمارى در زمره اختلالات روانى طبقه‌بندى شده است و نياز به طى كردن مراتب درمانى دارد. اين اختلال به طرز مشهودى فرد را حساس و پرخاشگر كرده و كنترل رفتار و هيجانات را از او سلب مى‌كند به گونه‌اى كه احتمال ارتكاب جرم از سوى او را بالا مى‌برد. چنانكه مى‌توان گفت در لحظاتى كه اعمال ‌ى مانند فحاشى، ضرب و شتم و ايجاد مخاطرات جانى، تخريب اموال و برقرارى روابط نامشروع از بيمار سر مى‌زند، دو حالت وجود دارد؛ یا به صورت لحظه‌اى اختيار و اراده کاملا از وی سلب شده است که در صورت احراز فقد اراده در زمان ارتکاب جرم، مرتکب مسوولیت کیفری ندارد. بنابراین، این بیماری و سایر اختلال‌های روانی و شخصیتی، لزوم توجه به پیشینه فرد و شرایط زندگی او را مشخص می‌کند. زیرا در بسیاری از موارد، این تجارب ناخوشایند هستند که افکار و روان فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهند. اختلال PTSD با وجود اينكه بيرون از حيطه علم روان‌شناسى و علم روان پزشكى كم‌تر شناخته شده است، مى‌تواند اثرات مخربى در پيش داشته باشد كه نتيجه مستقيم همين اختلال روانى هستند. ازاین رو، شايسته است كه وجود اين بيمارى را، در مواردى كه اراده و اختيار از فرد سلب مى‌شود، تحت عنوان جنون به رسميت بشناسيم. بدیهی است پذیرش مسئولیت کیفری مخففه درمواردی که اختلال روانی موجب فقدان نسبی اراده یا قوه تمییز می‌شود، نیازمند اصلاحات در مقررات کیفری است.

0 نظر برای “ اختلال اضطراب پس از سانحه، جنونی که نمی‌شناسیم

منتظر نظرات شما هستیم

نگران نباشید، ایمیل شما منتشر نمیشود.