
گاهی اوقات پدیدههایی را از شدت بدیهی بودن دیگر نمیتوان دید یا حس کرد. پرسشی دربارهی آنها شکل نمیگیرد، بس دیده نمیشوند. ساحل نشینانی که دیگر صدای امواج را نمیشنوند. انسان پرمهری که فقط رفتنش بودن او را به یاد میآورد و... وظایف و فلسفهی وجودی برخی نهادها هم در ایران به این شکل است. برای نمونه از زمانِ در قانون اساسی گنجاندن شورا در بعد از انقلاب تا اجرای آن در دوران اصلاحات که نسیمی در حوزهی توسعه سیاسی وزیدن گرفت و حتی در این چند دوره کم پیش آمده ما نگاهی به گذشته داشته باشیم و پرسشهایی ساده در این زمینه مطرح کرده باشیم. فلسفهی وجودی شورا چیست؟ مشارکت مردم چگونه در آن محقق میشود؟ مردم از این شورا چه انتظاری دارند؟ شورا جای چه کسانی است؟ در این سالها چه شد که سیاسیون و سلبریتیها در شورا ظهور پیدا کردند؟ سازو کار انتخاب شهردار و شخص آن تا چه اندازه در جهت نیازهای شهری بوده است؟ آیا بستری به وجود آمده که در این سالها مردم به آگاهی نسبی از وظایف شورا برسند؟
زنجیرهی این پرسشها میتواند ادامه داشته باشد. واقعیت این است شهری مانند تهران هر روز بیشتر از دیروز قابلیت زندگی در آن کمتر میشود. ترافیک روزافزون، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و...کیفیت زندگی در این کلان شهر را به حداقل های ممکن رسانده است. نظام تصمیمگیری کلان در مدیریت شهری تهران، آن را به یکی از پرریسکترین شهرهای جهان تبدیل کرده است. در مطالعهای که اخیرا از سوی دانشگاه کمبریج انجام شده که توسط کارشناسان در ایران هم منتشر شد و در آن پرریسکترین شهرهای جهان را طبقهبندی کردهاند از بین ٣٠٠ شهر در دنیا تهران پنجمین شهر پرریسک جهان بعد از تایپه، توکیو، سئول و مانیل است. مدیریتی که کارشناسان در این سال ها بر آن نقد داشتند و معتقدند مدیریت شهر تهران مدیریتی رها شده است که رویهی خلاف فروشی در آن رایج شده و فقط گروههای خاصی هستند که از آن سود میبرند. دلالی و فساد سازمان یافته به جای فعالیتهای مولد باعث شده خلاقیت و نوآوری و تلاش و کوشش جایی در تولید ثروت و ارزش افزوده نداشته باشد. در این وضعیت است که نابرابری فاحش، فقر و فحشا روز به روز گسترده میشود. شهری که به گفتهی اقتصاددانان از سال ١٣٧٢ تا ١٣٧٤ قیمت زمین در آن، ١٦ برابر شده و قیمت مسکن ١٢، ١٣ برابر، اجاره ١٢ برابر، تورم ٩ برابر. از ١٣٧٢ تا ١٣٩٢ نرخ رشد زمین در تهران ١٠٧ برابر، مسکن ٧٦ برابر، اجاره ٦١ برابر، تورم هم ٣٩ برابر شده است. در این صعود لجام گسیخته است که پدیدهی گورخوابی متولد میشود. شهری که به مترو و سیستم حمل و نقل شهری نیاز مبرم دارد، اما شهر را میفروشند تا با سهم آیندگان در آن اتوبان دو طبقه و بزرگراه ساخته شود که تولید ترافیک و آلودگی صوتی و زیست محیطی کند، آینده فروشی زندگی شهروندان به قیمت سود و منفعت گروهی معدود. گسترش نابرابریهای اجتماعی تبعات سنگینی به بار آورده که اگر به این شکل ادامه پیدا کند تصویر خطرناک روبهرو میتواند افزایش انواع جرم در جامعه باشد که خود منشا ناامنیهای دیگر است. تنها راه کنترل این وضع مشارکت دادن خود مردم در همهی امور شهری است. با حضور مردم است که میتوان شهری امن و قابل سکونت داشت.
زیست در شهری مدرن و با شاخصهای کیفی مناسب خواستهی هر شهروندی است. در این روزها که گروهها و احزاب مختلف در حال ائتلاف و تهیهی لیستهای متفاوت هستند، باید واقعیتهای اجتماعی-اقتصادی کلان شهر تهران را مدنظر داشته باشند و سعی کنند با عبور از کلیشههای شکست خوردهی گذشته خود را به سطح خواستههای اصولی مردم نزدیک کنند. پارلمان شهری نیاز به حضور متخصصین در حوزههای مکمل هم برای رفع مشکلات پیچیده و سیاستگذاری های مدبرانه دارد. کسانی که ضمن پاکدستی، شجاعت لازم را برای ایجاد بستری مناسب برای حرکت در جهت مدیریت شهری شفاف داشته باشند. کارشناسانی که به گفتهی یکی از بزرگان اصلاحات به توسعهی سیاسی و فرهنگی و حقوق مردم اعتقاد داشته باشند. دوباره به ابتدای متن بر میگردیم و پرسشهایی که هنوز با خود زمزمه میکنیم! به راستی تا چه اندازه احساس مسئولیت میکنیم در قبال شهری که به سختی نفس میکشد و در درون میخواهد بشکند؟
0 نظر برای “ از ویران شهری تا آرمان شهری!”